۱۳۹۶ تیر ۲۷, سه‌شنبه

تعطيلات خود را چگونه گذرانديد؟ (۱)


تعطيلات خود را چگونه گذرانديد؟عمران صلاحى

پسرمان 
گفت: 
«بابا تو هيچوقت روزهاى تعطيل ما را جايى نمى برى.
 اگر زنگ انشاء بپرسند:
تعطيلات خود را چگونه گذرانديد؟
 ما نمى دانيم، چه بنويسيم.»

مى خواستيم بگوييم انشای تان را بدهيد 
ما خودمان مى نويسيم. 

اما ديديم هر بار ما انشاء نوشته ايم
 بچه ها نمره كم گرفته اند 
و 
معلم شان 
گفته است: 
«اين حرف هاى گنده گنده به سن و سال شما نمى آيد.»

عوامل زيادى باعث شده بود 
كه 
بچه ها خاطره اى نداشته باشند.

يكى از آنها 
نداشتن حوصله بود. 

چون  
حوصله اى 
كه 
ماهيانه از اداره مي گيريم، به جايى نمى رسد.

از
 منزل 
خواستيم حلقه ی ازدواجش را بفروشد
تا 
بتوانيم مختصر خاطره اى براى بچه ها تهيه كنيم. 

حلقه ی خود من 
قبلأ صرف خاطره ی ديگرى شده بود.


حلقه ی ازدواج منزل 
به فروش رفت،
اما مبلغ به دست آمده براى تهيه ی خاطره كافى نبود.

منزل پيشنهاد كرد
از شاعران كلاسيك ايران
كمك بگيريم.

او 
با 
شعر معاصر ميانه اى ندارد 
و 
مى گويد:
«اين كتاب ها را خوب نمى خرند.»

هميشه طرفدار مؤلفان زركوب و جلد گالينگور است.

درقفسه ی كتابخانه ام ديگر چيزى نمانده بود.

يك بار  
وحشى بافقى و اهلى شيرازى 
كمك مان كردند،
پول گازوئيل خانه 
را  داديم.

يك بار
حزين لاهيجى و نشاط اصفهانى
يك سبد گل و يك جعبه ی شيرينى 
براي مان فراهم كردند
تا 
بتوانيم 
به 
ملاقات فاميلى كه تازه از بيمارستان مرخص شده بود
برويم.

يك بار 
هم 
كه 
مهمان داشتيم 
با 
پول قصاب كاشانى 
توانستيم نيم كيلو گوشت چرخ كرده بخريم.

بين شاعران كلاسيك 
غير
 از
 فردوسى و سعدى و حافظ 
ديگر كسى نمانده بود
 كه
 بتواند به ما كمك كند. 
 
چاره اى نبود. 
نمى شد بچه ها بى خاطره بمانند.
 
براى اينكه اين بزرگان را تحويل بگيرند 
به
 پيشنهاد منزل 
از 
نفوذ رزا منتظمى و ذبيح الله منصورى
 استفاده كرديم.
 
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر