سایه ها
فروغ فرخزاد
شب به روی جاده نمناک
سایه های ما
ز ما
ـ گوئی ـ
گریزانند
دور از ما
در نشیب راه
در غبار شوم مهتابی که می لغزد،
ـ سرد و سنگین ـ
بر فراز شاخه های تاک،
سوی یگدیگر
ـ به نرمی ـ
پیش می رانند.
این شعر فروغ
فکر ما
را
از دیرباز
به خود مشغول داشته است.
شاید
تلاشی در جهت تحلیل آن
به این مشغله فکری پایان دهد.
۱
شب به روی جاده نمناک
سایه های ما
ز ما
ـ گوئی ـ
گریزانند
فروغ
در این بند شعر
دوئالیسم دیر آشنای ذات و سایه
را
مورد تأمل هنری ـ استه تیکی ـ تئوریکی قرار می دهد.
در این شعر فروغ
دوئالیسم دیر آشنای ذات و سایه
منفجر می شود:
سایه ی توخالی هیچکاره و دنباله رو وابسته
اختیار (آزادی) و استقلال (خودمختاری)
کسب می کند
و
راه خویش پیش می گیرد
و
آن می کند که دلش می خواهد.
خود این مفهوم قطع رابطه سایه با ذات
کسب اختیار و استقلال
و
رهایش از وابستگی به ذات
می تواند تصویر سینمایی شورانگیزی باشد.
هالی وود
هم
در فیلم هایی به صورت کارتن
همین دوئالیسم ذات و سایه
را
تماتیزه کرده است.
(موضوعیت بخشیده است.)
۲
۳
سعدی
هم
در این بیت شعر
دوئالیسم ذات و سایه
را
به شکل دوئالیسم پادشاه و الله بسط و تعمیم داده است.
اعضای طبقه حاکمه
در ادبیات نظامات برده داری و فئودالی
به مثابه
ظل الله
(سایه های خدا)
قلمداد می شوند.
لقب و عنوان
آیة الله
هم
ماهیتا
همان ظل الله است.
ظل به آیه
و
یا
سایه به نشانه
استحاله یافته است.
۴
اگر رضا شاه بی سواد
قادر به آشنایی با ذات خود (الله) باشد،
چرا سید علی باسواد نباشد.
الف
دوئالیسم ذات و سایه
در ادبیات نظامات بنده داری و فئودالی
اولا
فرم دوئالیستی به خود می گیرد:
پادشاه
سایه الله
است.
این بدان معنی است که پادشاه وابسته به الله است.
تصمیمگیر اصلی
الله
است
و
پادشاه پیرو فرامین الله است.
رابطه پادشاه با الله
رابطه به معنی حقیقی کلمه نیست.
چون
رابطه
باید
دو طرفه باشد.
این «رابطه» اما یکطرفه است.
این به معنی وابستگی، بردگی، نوکری، نوچگی و امثالهم است.
ما
با
دوئالیسم پادشاه و الله
سر و کار پیدا می کنیم
و
نه
با
دیالک تیک پادشاه و الله
ب
دوئالیسم ذات و سایه
در ادبیات بنده داری و فئودالی
ثانیا
فرم سلسله مراتبی (هیرارشی) به خود می گیرد:
پادشاه و یا آیة الله
سایه و نشانه الله است.
وزرا و رؤسا
اما
به نوبه خود
سایه پادشاه و آیة الله
اند.
پادشاه و آیة اللهی
که
خود سایه و نشانه الله
اند.
اکنون می توان به درک مفهوم «سایه های سایه های سایه ها»
اندکی نایل آمد.
۵
سایه ها
در این شعر فروغ
از
ذات ها
می گریزند.
یعنی
خود
را
از
سیطره ذات ها (ذوات)
آزاد می سازند
و
دور از چشم آنها به سوی یکدیگر پیش می رانند.
فروغ
شب به روی جاده نمناک
سایه های ما
ز ما
ـ گوئی ـ
گریزانند
مفهوم سایه
اما
نتیجه تجرید چیزهای اجتماعی معینی است.
دوئالیسم دیر آشنای ذات و سایه
فراتر از انعکاس چیزهای کدر مادی در اثر تابش نور است.
ما
برای آشنایی با مفهوم سایه
و
برای درک برخورد انتقادی ـ اجتماعی ـ انقلابی فروغ
در این شعر
سری به آثار سعدی می زنیم.
چون
سایه
یکی از مفاهیمی است
که
سعدی
به وفور
به کار برده است:
سعدی
(دیباچه مقدمه)
پادشه سایه
خدا باشد
سایه با ذات
آشنا باشد
معنی تحت اللفظی:
پادشاه سایه خدا ست و با ذات خدا آشنا ست.
(پادشاه خداشناس قهاری است.)
۳
پادشه سایه
خدا باشد
سایه با ذات
آشنا باشدسعدی
هم
در این بیت شعر
دوئالیسم ذات و سایه
را
به شکل دوئالیسم پادشاه و الله بسط و تعمیم داده است.
اعضای طبقه حاکمه
در ادبیات نظامات برده داری و فئودالی
به مثابه
ظل الله
(سایه های خدا)
قلمداد می شوند.
لقب و عنوان
آیة الله
هم
ماهیتا
همان ظل الله است.
ظل به آیه
و
یا
سایه به نشانه
استحاله یافته است.
۴
پادشه سایه
خدا باشد
سایه با ذات
آشنا باشداگر رضا شاه بی سواد
قادر به آشنایی با ذات خود (الله) باشد،
چرا سید علی باسواد نباشد.
الف
دوئالیسم ذات و سایه
در ادبیات نظامات بنده داری و فئودالی
اولا
فرم دوئالیستی به خود می گیرد:
پادشاه
سایه الله
است.
این بدان معنی است که پادشاه وابسته به الله است.
تصمیمگیر اصلی
الله
است
و
پادشاه پیرو فرامین الله است.
رابطه پادشاه با الله
رابطه به معنی حقیقی کلمه نیست.
چون
رابطه
باید
دو طرفه باشد.
این «رابطه» اما یکطرفه است.
این به معنی وابستگی، بردگی، نوکری، نوچگی و امثالهم است.
ما
با
دوئالیسم پادشاه و الله
سر و کار پیدا می کنیم
و
نه
با
دیالک تیک پادشاه و الله
ب
دوئالیسم ذات و سایه
در ادبیات بنده داری و فئودالی
ثانیا
فرم سلسله مراتبی (هیرارشی) به خود می گیرد:
پادشاه و یا آیة الله
سایه و نشانه الله است.
وزرا و رؤسا
اما
به نوبه خود
سایه پادشاه و آیة الله
اند.
پادشاه و آیة اللهی
که
خود سایه و نشانه الله
اند.
اکنون می توان به درک مفهوم «سایه های سایه های سایه ها»
اندکی نایل آمد.
۵
شب به روی جاده نمناک
سایه های ما
ز ما
ـ گوئی ـ
گریزانند
دور از ما
در نشیب راه
در غبار شوم مهتابی که می لغزد،
ـ سرد و سنگین ـ
بر فراز شاخه های تاک،
سوی یگدیگر
ـ به نرمی ـ
پیش می رانند.
سایه ها
در این شعر فروغ
از
ذات ها
می گریزند.
یعنی
خود
را
از
سیطره ذات ها (ذوات)
آزاد می سازند
و
دور از چشم آنها به سوی یکدیگر پیش می رانند.
فروغ
بدین طریق
دوئالیسم دیرآشنای سایه و ذات
را
تار و مار می سازد
و
رهایش سایه ها از سیطره ذات ها
را
استه تیزه و تئوریزه می کند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر