پروفسور دکتر مانفرد بور
(۱۹۲۷ ـ ۲۰۰۸)
برگردان
شین میم شین
·
فلسفه حیات
بویژه در فرانسه و آلمان تأثیرات ماندگاری به جا گذاشته است.
۱
·
در کانون
توجه فلسفه حیات، «حیات» قرار دارد.
۲
·
حیات بمثابه
«اشراق»
۳
ویلهلم دیلتی
(۱۸۳۳
ـ ۱۹۱۱)
فیلسوف، روانشناس، پداگوگ آلمانی
از فلاسفه متعلق به فلسفه حیات
(اگزیستانسیالیسم آلمانی)
او پدیده را نه بر بنیان قانونمندی های
طبیعی،
بلکه بر بنیان خودقانونمندی عالم روحی و روانی
انسانی
توضیح می داد.
او جزو مؤسسین علوم روحی (انسانی) محسوب
می شود.
او ضمنا مؤسس متد هرمه نویتیک و روان
شناسی فهمنده است.
او این متد را در تعلیمات جهان بینی بکار
می بندد.
مؤلف آثار متعدد
·
حیات «بمثابه
زندگی ئی که انسان ها به اشراقش دست می یابند»
· (ویلهلم دیلتی)
۴
·
حیات به
مثابه چیزی ارزشمندتر، با بی پروائی در مقابل ماده قرار داده می شود.
۵
هنری برگسون
(۱۸۵۹ـ ۱۹۴۱)
فیلسوف فرانسوی
برنده جایزه نوبل ادبیات (۱۹۲۷)
همراه با نیچه و دیلتی از نمایندگان مهم فلسفه حیات
مؤلف آثار متعدد
·
هنری برگسون
واقعیت را به دو عرصه متفاوت تقسیم بندی می کند:
الف
·
عرصه ماده که
تحت تأثیر تصور مکانی (تحت تأثیر تسلط قوانین سرسخت مکانیکی) قراردارد.
ب
·
عرصه حیات
(جاری) و شعور (مداوم) که تحت تصور زمانی قرار دارد.
۶
·
بنظر او،
شناخت ماده وظیفه فهم (علم) است، که قادر به شناخت حیات نیست.
۷
·
بنظر او، ارگانون (ارغنون)
«شناخت» حیات، الهام است.
·
مراجعه کنید
به ایراسیونالیسم در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
۸
·
بنظر او، «معارف»
مکسوبه بوسیله الهام ـ در مغایرت با معارف فهم ـ نمی توانند روشن و واضح بیان
شوند، بلکه فقط می توانند سرمشق و یا انگیزه ای باشند تا دیگران به نظرات الهامی
همانندی دست یابند.
· مراجعه کنید
به رلاتیویسم،
عرفان در تارنمای
دایرة المعارف روشنگری
۹
·
طرح این
مسئله توسط دیلتی و برگسون فرقی با هم
ندارند.
۱۰
· دیلتی علوم باصطلاح
انسانی (روحی) را در مقابل علوم طبیعی قرار می دهد و برای هر دو هم پیوند عینی و
هم شیوه های شناخت قایل می شود:
الف
·
«پیوند در
طبیعت انتزاعی است.
ب
·
پیوند روحی و
تاریخی اما زنده است و زنده در کار است.»
ت
·
و «پیوند در
جهان روحی روانگذشتی دارد و بازفهمیده می شود» و با اسالیب علمی (متد های عقلی)
قابل شناسائی نیست.
· (کلیات دیلتی،
جلد ۸، ص ۱۱۹)
۱۱
·
پیش شرط چنین
نظریه
ایراسیونالیستی (مبتنی بر خردستیزی) عبارت بود از قطع رابطه با سنت مترقی
روشنگری و فلسفه کلاسیک بورژوائی آلمان که دیلتی بدان آگاهانه جامه عمل می پوشاند:
· «ما ویرانه
ای بی حد و حصر از سنن مذهبی را در پشت سر می بینیم، ادعاهای متافیزیکی را، سیستم
های عرضه شده را.»
·
(کلیات دیلتی، جلد
۸، ص ۷۶)
· مراجعه کنید خردستیزی (ایراسیونالیسم)، روشنگری،
فلسفه کلاسیک آلمان در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
۱۲
·
آخرسر بر خردستیزی
(ایراسیونالیسم) دیلتی، پسیمیسم
(بدبینی فلسفی) ژرفی چیره
می شود:
· «تجزیه و
تحلیل هستی امروزی انسانی ـ همه از دم ـ ماها را از احساس شکنندگی و از قدرت غرایز
تیره، رنج بردن از تیرگی ها و توهمات پایان ناپذیر در هر آنچه که حیات نام دارد،
می آکند.»
·
(کلیات دیلتی، جلد ۷، ص ۱۵۰)
۱۳
·
آخرین کلام «فلسفه حیات» دیلتی عبارت
است از رلاتیویسم مطلق
مفروض:
الف
·
«هر نوعی از
شناخت انسانی نسبی است.
ب
·
همه چیز سیال
است.
ت
·
هیچ چیز
ماندگار نیست.
پ
·
نوع بشر در
روند تاریخ بکلی ذوب می شود.»
·
(کلیات دیلتی،
جلد ۵، ص ۱۰، ث ۱)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر