محمد
زهری
(
۱۳۰۵ ـ ۱۳۷۳)
تحلیلی از
ربابه نون
ربابه نون
محمود
کیانوش
چند گـامی بـا آنان همراه می رفت، اما از آنجا
که همراهی، همدلی و همرنگی نبود، ناشیانه می رفت، گیج و دستپاچه می رفت، و باز
درنگ می کرد و مـی خواست کـه به خاموشی و گمنامی سایه ی ابر برگردد، اما
غبار خشک آفتاب او را در میان گرفته بـود و مـی خواست که از او مردی عبث
بسازد، و او نه تنها بـرای خـود، که بـرای همه ی سوختگان بی خبر، ابرهای پاکی و انسانیت را به یـاری میخواند:
ابـرها،
ای ابرهای دور
رحمتی،
کاین ساقه ها می پوسد از بی آبی، آخر
مهرگان
را پیشکش از خوشه ای هرگز نخواهد ساخت
وای،
خواهد سوخت!
·
یکی از بهترین طرق تمرین تفکر مفهومی، تحلیل اشعار و
افکار و نظرات این و آن است.
·
محمود کیانوش این بند شعر از محمد زهری را به خیال خود
تحلیل کرده است.
·
ولی فقط به خیال خود.
·
ما قبل از هر کاری به تحلیل این بند شعر محمد زهری خطر
می کنیم:
1
ابـرها،
ای ابرهای دور
رحمتی،
کاین ساقه ها می پوسد از بی آبی، آخر
مهرگان
را پیشکش از خوشه ای هرگز نخواهد ساخت
وای،
خواهد سوخت!
·
معنی تحت اللفظی:
·
ابرها که در دوردست ها قرار دارید، ببارید.
·
در غیر این صورت، این ساقه ها از بی آبی خشک خواهند شد و
خواهد سوخت.
·
در نتیجه در پاییز خوشه ای تشکیل نخواهد شد.
2
·
محمد زهری در این بند شعر دیالک تیک بارش و رویش را
تبیین می دارد:
·
بارش باران و رویش مثلا گندم و تشکیل خوشه گندم در
مهرگان.
·
در اینجا شاعر رئالیست از رابطه دیالک تیکی آبیاری و رشد
نباتات پرده برمی دارد.
·
این یکی از دیالک تیک های مهم در عالم نباتات است و هر
شاگرد مدرسه هوشمندی از آن خبر دارد:
3
·
بارش باران به رشد نباتات منجر می شود و رشد نباتات به
پمپاژ اکسیژن و گار کربنیک به جو زمین.
·
اکسیژنی که پس از ترکیب با هیدروژن موجود در جو زمین، به
تشکیل مولکول های آب و در صورت مهیا بودن شرایط به تشکیل ابر منجر می شود.
·
ابری که می بارد و سیکل بی پایان حیات تداوم می یابد.
·
به همین دلیل است که ما از دیالک تیک بارش و رویش سخن می
گوییم.
·
دیالک تیک یعنی همزیستی و یا همبایی اقطاب متضاد.
·
دیالک تیک یعنی وحدت اضداد.
·
در این مورد، وحدت دو ضد زیر:
·
بارش و رویش
4
·
روند تشکیل حیات در کره ارض هم جز این نبوده است:
·
نباتات تنومند انبوه در اعماق اقیانوس ها میلیون ها تن
گاز اکسیژن به جو زمین پمپاژ کرده اند و در نتیجه مولکول های آب تشکیل و مهاجرت
ابرها آغاز و بارش بی امان باران تداوم یافته است تا دوباره میلیون ها تن اکسیپژن
به جو زمین که مملو از گاز هیدروژن بوده، پمپاژ شود و زندگی ساز شورانگیز خود را
از سر گیرد.
·
حالا نگاهی می اندازیم به «تحلیل» کیانوش:
محمود
کیانوش
چند گـامی بـا آنان همراه می رفت، اما از آنجا
که همراهی، همدلی و همرنگی نبود، ناشیانه می رفت، گیج و دستپاچه می رفت، و باز
درنگ می کرد و مـی خواست کـه به خاموشی و گمنامی سایه ی ابر برگردد،
اما
غبار خشک آفتاب او را در میان گرفته بـود
و
مـی خواست که از او مردی عبث بسازد،
و
او نه تنها بـرای خـود، که بـرای همه ی سوختگان بی خبر،
ابرهای
پاکی و انسانیت را به یـاری میخواند:
ابـرها،
ای ابرهای دور
رحمتی،
کاین ساقه ها می پوسد از بی آبی، آخر
مهرگان
را پیشکش از خوشه ای هرگز نخواهد ساخت
وای،
خواهد سوخت!
5
·
«تحلیلی» از این دست نمونه ای از تفکر سوبژکتیویستی است.
·
کیانوش شعر محمد زهری را حتی تحت اللفظی معنی نمی کند.
·
یعنی حتی تحلیل سطحی و اوبژکتیویستی از آن به عمل نمی
آورد.
·
کیانوش ظاهرا خیالات خود را به عنوان تحلیل این بند شعر
به خورد خواننده می دهد.
·
ما برای کسب یقین نظری به کل این شعر می اندازیم.
·
تا ببینیم که بندهای پیشین شعر حاوی چه محتوایی اند:
زمین سوخته
محمد
زهری
(تهران ـ ۲۹ دی ۱۳۳۴)
(تهران ـ ۲۹ دی ۱۳۳۴)
ایلخی
به
چهار پایانی اطلاق می شود که برای چریدن در صحرا رها شده باشند.
مثلا رمه ی اسب.
مثلا رمه ی اسب.
ابر باران، سوزان آفتاب، تشنه سوز
به تقلید ازواژه های مرکب
خدای نامه، شاهنامه و یا کاروانسرا
ساخته
شده اند.
به معنی باران ابر، آفتاب سوزان، سوزنده از عطش بکار رفته اند.
به معنی باران ابر، آفتاب سوزان، سوزنده از عطش بکار رفته اند.
عصیر
به
آنچه که با چلاندن چیزی از آن بیرون آید، اطلاق می شود.
بیمار
ز خشکی با سراب مرگ پیوسته،
یعنی
بیماری که از فرط خشکی به سراب مرگ رسیده است.
دور مانده از بهاران
این زمین سوخته
ـ تشنهٔ یک بوسهٔ باران ـ
از کدامین ابر عابر می شود، سیراب؟
ابرها باریده روی دشت
پر شده از ابر باران، جای پای اسب های ایلخی.
چشمه ها جوشیده زیر کوه
کاسه های چاله ها را سیر کرده از عصیر ابر.
لیک اینجا
ـ زیر سوزان آفتاب آسمان ـ
تشنه سوز بوسهٔ ابری است
یک زمین سوخته ز آسیب تابستان.
ابر ها، ای ابر های
دور!
چاره سازی، زیر بال سایهٔ مرطوب تان، رسته است
دست تان، درمان بیمار ز خشکی با سراب مرگ پیوسته است
گریه تان، مشکلگشای عقدهٔ بسته است.
رحمتی، کاین ساقه ها می پوسد از بی آبی، آخر
مهرگان را پیشکش از خوشه ای هرگز نخواهد ساخت،
وای خواهد سوخت!
دور مانده از بهاران.
چاره سازی، زیر بال سایهٔ مرطوب تان، رسته است
دست تان، درمان بیمار ز خشکی با سراب مرگ پیوسته است
گریه تان، مشکلگشای عقدهٔ بسته است.
رحمتی، کاین ساقه ها می پوسد از بی آبی، آخر
مهرگان را پیشکش از خوشه ای هرگز نخواهد ساخت،
وای خواهد سوخت!
دور مانده از بهاران.
این زمین سوخته
ـ تشنهٔ یک بوسهٔ باران ـ
از کدامین ابر عابر می شود سیراب؟
ـ تشنهٔ یک بوسهٔ باران ـ
از کدامین ابر عابر می شود سیراب؟
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
6
محمود
کیانوش
چند گـامی بـا آنان همراه می رفت، اما از آنجا
که همراهی، همدلی و همرنگی نبود، ناشیانه می رفت، گیج و دستپاچه می رفت، و باز
درنگ می کرد و مـی خواست کـه به خاموشی و گمنامی سایه ی ابر برگردد،
اما
غبار خشک آفتاب او را در میان گرفته بـود
و
مـی خواست که از او مردی عبث بسازد،
و
او نه تنها بـرای خـود، که بـرای همه ی سوختگان بی خبر،
ابرهای
پاکی و انسانیت را به یـاری میخواند:
ابـرها،
ای ابرهای دور
رحمتی،
کاین ساقه ها می پوسد از بی آبی، آخر
مهرگان
را پیشکش از خوشه ای هرگز نخواهد ساخت
وای،
خواهد سوخت!
·
اکنون بی کمترین تردید، می توان بر طرز «تحلیل»
سوبژکتیویستی کیانوش، تأکید ورزید.
·
چون آنچه که او با جار و جنجال و های و هوی گوشخراش، به
عنوان بلبل می فروشد، اصلا پرنده نیست.
·
ما همین شعر را مورد تأمل قرار می دهیم تا هم تمرینی
کرده باشیم و هم با جهان بینی محمد زهری آشنا شویم:
زمین سوخته
محمد زهری
(تهران ـ ۲۹ دی ۱۳۳۴ )
(تهران ـ ۲۹ دی ۱۳۳۴ )
·
زمین سوخته عنوان این شعر محمد زهری است.
·
از عنوان شعر می توان به محتوای اصلی آن پی برد.
·
سخن شاعر از قحط آب است و مرگ نباتات و دیگر موجودات
زنده.
·
یعنی تبدیل آبادی به مخروبه.
7
دور مانده از بهاران.
این زمین سوخته
ـ تشنهٔ یک بوسهٔ باران ـ
از کدامین ابر عابر می شود سیراب؟
این زمین سوخته
ـ تشنهٔ یک بوسهٔ باران ـ
از کدامین ابر عابر می شود سیراب؟
·
معنی تحت اللفظی:
·
این زمین سوخته که تشنه بوسه ی باران است، از بهاران دور
مانده است.
·
کدام ابر این زمین سوخته را سیراب خواهد کرد؟
·
سخن شاعر از قحط آب است تا بهار در زمین سوخته گام نهد.
·
تا کویر گلستان شود.
8
ابرها باریده روی دشت
پر شده از ابرباران، جای پای اسب های ایلخی.
چشمه ها جوشیده زیر کوه
کاسه های چاله ها را سیر کرده از عصیر ابر.
لیک اینجا
ـ زیر سوزان آفتاب آسمان ـ
تشنه سوز بوسهٔ ابری است
یک زمین سوخته ز آسیب تابستان.
پر شده از ابرباران، جای پای اسب های ایلخی.
چشمه ها جوشیده زیر کوه
کاسه های چاله ها را سیر کرده از عصیر ابر.
لیک اینجا
ـ زیر سوزان آفتاب آسمان ـ
تشنه سوز بوسهٔ ابری است
یک زمین سوخته ز آسیب تابستان.
·
معنی تحت اللفظی:
·
ابرها روی دشت باریده اند.
·
جای پای اسب های ایلخی از باران ابر پر شده اند.
·
چشمه ها از زیر کوه جوشیده اند و چاله های کاسه واره از
آب حاصله از چلاندن رخت ابرها سیر شده اند.
·
اما اینجا، زیر آفتاب سوزان آسمان، زمینی است که تشنه سوخته بوسه ابری است و از صدمات تابستان سوخته
است.
9
ابر ها، ای ابر های دور!
چاره سازی، زیر بال سایهٔ مرطوب تان، رسته است
دست تان، درمان بیمار ز خشکی با سراب مرگ پیوسته است
گریه تان، مشکلگشای عقدهٔ بسته است.
رحمتی، کاین ساقه ها می پوسد از بی آبی، آخر
مهرگان را پیشکش از خوشه ای هرگز نخواهد ساخت،
وای خواهد سوخت!
چاره سازی، زیر بال سایهٔ مرطوب تان، رسته است
دست تان، درمان بیمار ز خشکی با سراب مرگ پیوسته است
گریه تان، مشکلگشای عقدهٔ بسته است.
رحمتی، کاین ساقه ها می پوسد از بی آبی، آخر
مهرگان را پیشکش از خوشه ای هرگز نخواهد ساخت،
وای خواهد سوخت!
·
معنی تحت اللفظی:
·
ای ابرها که در دوردست قرار دارید، در زیر بال سایه
مرطوب تان، چاره گری روییده است.
·
دست تان درمان درد بیماری است که از فرط بی آبی به سراب
مرگ پیوسته است.
·
یعنی بیماری که از فرط تشنگی خیالاتی شده و سراب مرگ آور
را با آب زندگی بخش عوضی گرفته است.
·
ببارید.
·
در غیر این صورت، این ساقه ها از بی آبی خشک خواهند شد و
خواهد سوخت.
·
در نتیجه در پاییز خوشه ای تشکیل نخواهد شد.
10
·
در این شعر اصلا از همراهی شاعر با یاران ناهمدل و ناهمرنگ
سخنی نیست.
·
ضمنا چگونه می توان از «ناشیانه رفتن شاعر، گیج و
دستپاچه رفتن شاعر و درنگ کردن شاعر و از
تمایل او به خاموشی و از رجعت او به گمنامی سایه ی ابری» سخن گفت؟
11
·
ضمنا چگونه می توان از «محاصره شاعر بوسیله غبار خشک
آفتاب و از ساختن مردی عبث از او» دم
زد؟
12
·
علاوه بر این به چه ترفندی می توان از این شعر جفنگ زیر
را استخراج کرد؟
·
«او نه تنها بـرای خـود، که بـرای همه ی سوختگان بی خبر، ابرهای پاکی و انسانیت را
به یـاری می خواند.»
13
(تهران ـ ۲۹ دی ۱۳۳۴ )
·
این شعر در اوایل زمستان 1334 در تهران سروده شده است.
·
یعنی دو سال پس از کودتای کثیف 28 مرداد.
·
جنبش انقلابی سرکوب شده و خفاش خفقان خونینی بر جامعه
بال گسترده است و هزاران تن از فرزانه ترین فرزندان خلق بازداشت و تیرباران و سر
به نیست شده اند و یا چه بسا تحت زجر و آزار جنون گرفته اند.
·
سخن شاعر توده هم درست از همین «زمین سوخته» است.
·
فقط در پیوند دیالک تیکی با محیط پیرامون شاعر می توان
این شعر زیبای سرشته به اشک و اندوه او را درک کرد و توضیح داد.
14
ابرها باریده روی دشت
پر شده از ابرباران، جای پای اسب های ایلخی.
چشمه ها جوشیده زیر کوه
کاسه های چاله ها را سیر کرده از عصیر ابر.
لیک اینجا
ـ زیر سوزان آفتاب آسمان ـ
تشنه سوز بوسهٔ ابری است
یک زمین سوخته ز آسیب تابستان.
پر شده از ابرباران، جای پای اسب های ایلخی.
چشمه ها جوشیده زیر کوه
کاسه های چاله ها را سیر کرده از عصیر ابر.
لیک اینجا
ـ زیر سوزان آفتاب آسمان ـ
تشنه سوز بوسهٔ ابری است
یک زمین سوخته ز آسیب تابستان.
·
شاعر در این بند شعر، کشور خویش را با کشورهای دیگر
مقایسه می کند:
·
در کشورهای دیگر وفور آب است:
·
جای پای اسب ها از آب پر شده، از پای کوه ها چشمه ها
جوشیده، حتی چاله ها از عصیر ابر سیراب شده اند.
·
ولی در کشور شاعر قحط آب است.
·
خون می جوشد از هر جا.
·
نگرانی شاعر نیز به همین دلیل است.
·
تابستان مورد نظر در این شعر می تواند اشاره ای به 28
مرداد باشد.
·
مرداد یکی از ماه های تابستان است.
·
مرداد یکی از گرم ترین و سوزان ترین ماه های تابستان
است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر