۱۳۹۳ مهر ۱۶, چهارشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (185)


فصل ششم
متافیزیک
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
برگردان شین میم شین
بخش دوم
 متافیزیک فلسفه کلاسیک بورژوائی  
ادامه 

41
·        این مدل معرفتی که جای احکام دنیوی متافیزیکی راجع به جهان بطور کلی را می گیرد، در فلسفه بورژوائی واپسین در قرن 19 و قرن 20 سیطره خواهد داشت.

42
·        مخرج مشترک پوزیتیویسم، فنومنولوژِی، مکاتب مختلف نئوکانتیانیسم، فیکسیونالیسم، رویزیونیسم های مختلف در چارچوب مارکسیسم و جریانات به اصطلاح «نئومارکسیستی» از قبیل مکتب فرانکفورت و یا گروه پرکسیس عبارت است از تغییر دادن آموزش کانت راجع به ساخت سوبژکتیو جهان نمودین.
·        جهان نمودین به مثابه تنها چیزی که برای ما قابل شناسائی است.

·        مراجعه کنید به  پوزیتیویسم، فنومنولوژِی، نئوکانتیانیسم، رویزیونیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

·        (فیکسیونایلسم موضعی آنتی رئالیستی در فلسفه راجع به چیزهائی است که وجود ندارند، بلکه پنداری اند. مترجم)  

43
·        هگل بر ضد جداسازی معرفتی ـ نظری سوبژکت ـ اوبژکت و در نتیجه ی آن، جداسازی اونتولوژیکی  پدیده و چیز درخود وارد عمل شد و کوشید تا وحدت بنیادی جهان را و خصلت عینی ـ رئالیستی شناخت را احیا کند.

·        مراجعه کنید به دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت،  پدیده، چیز درخود  در تارنمای دایرة المعارف روشنگری   

الف
·        هگل برای نیل به هدف، می بایستی با توجه به متافیزیک جوهر اسپینوزا و لایب نیتس، تقدم اونتولوژی بر تئوری شناخت را بر تخت نشاند، یعنی «چرخش کپرنیکی» کانت را به زیر کشد.

ب
·        طبیعی است که هگل به سادگی نمی توانست به رئالیسم ساده لوحانه اسکولاستیک مبنی بر انطباق تفکر با اشیاء و ساخت متافیزیکی دانش مبتنی بر آن از طریق قیاس برگردد.

44
·        نیروی آزاد ساز و جزم شکن تردید کارتزیانیستی (مکتب دکارت) و قاطعیت نگرش آن، مبنی بر اینکه من بر تفکر خودم یقین مطلق دارم، با باور شهروندان چنان پیوند داشت که هگل نمی توانست آن را نادیده بگیرد.

45
·        غلبه بر سوبژکتیویسم ناشی از کارتزیانیسم فقط در بستر فلسفه قرن 19 که دکارت تدارک دیده بود، می توانست صورت گیرد.
·        از این رو بود که هگل متافیزیک خود را در بستر دانش طرح می ریزد.
·        برای اینکه در دانش (از اولین پله یقین حسی تا دانش مطلق) جهان برای سوبژکت به مثابه محتوای «من می اندیشم» وجود دارد.

46
·        بازسازی جهان در فرم دانش در حال تدوین از درک اثبات شده در سوبژکتیویته موضوعات شناخت به واقعیت عینیت پذیر منتهی می شود، به واقعیت فراتر رونده از خود سوبژکت، یعنی به «روح عینی» منتهی می شود و در «دانش مطلق» به اوج می رسد که در برونیت نمودین خویش فقط خود تاریخ است و در تغلیظ ماهوی خویش، علم شکوفا شونده:

الف
·        «حفظ آن در سمت هستی آزاد آن و در فرم هستی تصادفی نمای آن، تاریخ است.

ب
·        حفظ آن در سمت سازمان ادراک گشته آن، اما علم دانش نمودین است.»
·        (هگل، «فنومنولوژی روح»، آثار 20 جلدی، حبد 3، ص 591، 1970)

·        (برنامه تفسیر فلسفه هگل و تعریف او که منطق عبارت است از «جامه فکری پوشاندن به علم اشیاء» را من در مطالبی تحت عنوان «هگل بلحاظ سیستماتیکی»، دیالک تیک 2، 1981، ص 20، «ساختار فلسفه هگل»، 1981 مورد بحث قرارد اده ام.)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر