۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

مقوله «صوفی» در آثار خواجه شیراز (22)


تحلیلی از شین میم شین

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
و آن که این کار ندانست در انکار بماند

·        معنی تحت اللفظی:
·        هر کس که محرم دل گشت، در حرم یار ماند و هر کس که نتوانست محرم دل شود، در انکار یار ماند.

1
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
و آن که این کار ندانست در انکار بماند

·        بنظر خواجه، محرم دل یار گشتن همان و در حرم یار ماندن همان.
·        ناتوانی از محرم دل یار گشتن همان و در انکار یار (عدم شناخت یار)  ماندن همان.
·        باورش دشوار است، ولی واقعیت دارد:
·        خواجه در این بیت، درست همان اندیشه ای را تکرار می کند که شیخ شیراز ده ها سال قبل تئوریزه است:

و گر سالکی محرم راز گشت
ببندند، بر وی در بازگشت

2
در ستایش خداوند تعالی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص  1 ـ 3)
  
نه هرجای مرکب توان تاختن
که جاها سپر باید انداختن

و گر سالکی محرم راز گشت
ببندند، بر وی در بازگشت

کسی را در این بزم ساغر دهند
که داروی بی هوشی اش در دهند

یکی باز را دیده بر دوخته است
یکی دیده ها باز و پر سوخته است

کسی ره، سوی گنج قارون نبرد
و گر برد، ره باز بیرون نبرد

·        معنی تحت اللفظی:
·        همه جا نمی توان تاخت و تاز کرد.
·        در بعضی جاها باید سپر انداخت و تسلیم شد.
·        اگر احیانا رهروی محرم راز گردد، در بازگشت را به رویش می بندند.
·        در این بزم کسی را ساغر می دهند که پیشاپیش بیهوشش کرده باشند.
·        یکی مرغ شکاری است، ولی چشم هایش را بسته اند، دیگری چشم هایش باز هستند، ولی بال و پرش را سوزانده اند.
·        کسی به گنج قارون راه می یابد که راه خروج از آن را نیابد.

3
هر که شد محرم دل در حرم یار بماند

·        خواجه محتوای بیت شیخ شیراز را در فرمی دیگر و به نام خود بازتولید می کند:  

و گر سالکی محرم راز گشت
ببندند، بر وی در بازگشت

·        هر کس محرم یار گشت، در حرم یار گیر افتاد.
·        درست بسان مگسی که در عسل گیر می افتد.
·        آنچه جفنگ ایراسیونالیستی جلوه می کند، به معنی بستن دست خردستیزترین عارفان و صوفیان از پشت است.
·        شناخت حق در قاموس شیخ و خواجه مساوی  با گیجی محض و بیهوشی است.

4
·        وقتی گفته می شود که شیخ و خواجه شیراز جنبه های انقلابی تصوف و طریقت و عرفان می کوبند و جنبه های خردستیز آن را می پذیرند و حتی توسعه می دهند، به همین دلیل است.
·        این جفنگیات شیخ و بازتولید آنها توسط خواجه به معنی تحریف ایراسیونالیسم تصوف و طریقت و عرفان از سوئی و ایراسیونالیزه تر کردن هرچه بیشتر آنها از سوی دیگر است.

5

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند
و آن که این کار ندانست در انکار بماند

و گر سالکی محرم راز گشت
ببندند، بر وی در بازگشت

·        عرفان بر خلاف شیخ و خواجه، بشریت را به محرم و بیگانه در رابطه با حق طبقه بندی نمی کند.
·        عرفان به برابری بی چون و چرای همه کس باور دارد.

·        همه می توانند در خود فرو روند و بسان ذره به سوی خورشید حق پروار کنند و با حق یکی شوند و در حق مضمحل شوند.

·        شیخ و خواجه خدا (حق) را فئودالیزه می کنند و بشریت را به دو طبقه محرم با حق و نامحرم با حق طبقه بندی می کنند:
·        محرم (اقلیت انگشت شمار)  در حرم یار می ماند و سلب هویت می شود.
·        یعنی جزئی از حق و یا یار می گردد.
·        نا محرم (اکثریت قریب به اتفاق جامعه)  را اصلا به صدها فرسنگی حق راه نمی دهند و در   انکار (خدانشانسی) می ماند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر