نیمایوشیج
(1274 ـ 1338)
تحلیل
واره ای از
گاف
سنگزاد
تحلیل شعر «شبتاب»
ادامه
3
مضمون (محتوای) شعر «شبتاب»
ادامه
اثری از
روزبه دلیجانی
سیاوش
3
از شب است که دل مرد بیدار به ناشکیبائی می رود:
به مانند دل من، که هنوز از حوصله و
ز صبر من باقی است در او
·
نیما در این مصراع، بیش از آن برای
گفتن دارد که سیاوش می پندارد:
1
·
فقط چراغ نیست که با شب به مصاف
سرنوشت ساز برخاسته است.
2
·
مرغ شبگیر نیز خنجر آوازش را در
سینه ستبر شب بی وقفه و بی امان فرو می کند.
3
·
کرم شبتاب هم با دشنه نورش به پیکر
سیاه شب یورش می برد.
4
·
در دل نیما هم نیروئی نامرئی زبانه
می کشد.
5
·
شاید منظور نیما، نبرد ایدئولوژیکی
ـ پسیکولوژیکی ـ آرزوئی ـ عاطفی با شب باشد.
6
·
ناشکیبائی و بی تابی دل نیما از
رخنه شعور رهائی بخش (تئوری) در جانش حکایت دارد و بی صبری اش نه بی صبری منفعل،
بلکه فعال است:
·
برزین آذرمهر در شعری تحت عنوان
«سفر دریائی» این ایده را با «کشیدن بی وقفه سنگ بر سنگ» تبیین می داردد:
برزین آذرمهر
گر گرفته تن
من از تن شب
تيرگی در ته
شب باخته رنگ
می کشم بيهده
تا چند من اين سنگ به سنگ؟
7
·
این همان بی تابی نیمائی است.
8
·
برای غلبه بر شب، همه نیروها هر یک
به سلیقه و سیاق خویش، در کارند.
9
·
بیداری نیما نیز نه بیداری منفعل،
بل بیداری فعال است.
سیاوش
4
و از شب است که خیال، پرواز می گیرد، اما خیال های عشق تلخ.
به مانند خیال عشق تلخ من، که می خواند!
·
از همین مصراع شعر نیما می توان به
تضاد شعله ور میان شب و نیما پی برد:
·
نیما خیال عشق تلخ خویش را به مرغ
شبگیر تشبیه می کند و به نوبه خود با ساز و برگ تخیل عشق تلخ خویش به شب یورش می
برد.
·
این معنائی جز مبارزه ایدئولوژیکی با
تسلیحات شعر ندارد.
سیاوش
5
و هنوز شب است که بر این تاریکمنزل، قیر سیاهش را فرو می
بارد.
·
سیاوش بسان جراحی زبردست و
کارآزموده، گام به گام کالبد مفهوم «هنوز» را می شکافد و تشریح می کند.
·
شب همچنان و هنوز حتی اگر هم دمی
از آن باقی مانده باشد، به مقاومت سرسختانه خویش ادامه می دهد.
·
خیلی ژرف و زیبا ست، شیوه تحلیل
سیاوش.
سیاوش
6
وحشتناک آن، که شب حیات و هستی دارد!
·
کشف غول آسائی است:
·
به چه دلیل سیاوش به این نتیجه می
رسد؟
سیاوش
7
زیرا نیما می گوید:
«هنوز از شب، دمی باقی است!»
·
سیاوش می خواهد اثبات کند که منظور
نیما از شب نه شب طبیعی، بلکه شب اجتماعی است:
·
مناسبات اجتماعی ـ اقتصادی ارتجاعی
حاکم است.
سیاوش
8
در «او» (شب) شبگیر می خواند.
آری، این شب بکلی با آن تاریکی حاصل از گردش زمین و افول
خورشید تفاوت دارد.
اما کمر این شب دیرپا نیز شکسته است، گرچه صبحش پدیدار
نیست.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر