نیمایوشیج
(1274 ـ 1338)
تحلیل
واره ای از
گاف
سنگزاد
تحلیل شعر «شبتاب»
ادامه
3
مضمون (محتوای) شعر «شبتاب»
ادامه
حکم چهارم
صاحب چشمان سوزان هویتی ندارد
و خانه در تاریکی غوطه می خورد:
رسوب کامل اشخاص و اشیاء در متن منظره و
طبیعت!
·
بر خلاف تصور سیاوش، صاحب چشم
سوزان و نه چشمان سوزان، فاقد هویت نیست:
به مانند چراغ من، که سوسو می زند در
پنجره ی من
·
صاحب چشم سوزان، چراغ نیما ست که در
پنجره قرار دارد و در تاریکمنزل با نیما بطرز امیدانگیزی سوسو می زند:
و مانند چراغ من، که سوسو می زند در
پنجره ی من
نگاه چشم سوزانش ـ امید انگیز ـ با من
در این تاریکمنزل می زند سوسو.
·
صاحب چشم سوزان چراغ است و حاوی
هویت است.
1
·
چراغ می تواند حزب طبقه باشد و در
مسیر توسعه خویش به خورشیدی تابان بدل شود.
·
اتفاقا احسان طبری شعری با این
محتوا دارد:
ایران خورشیدی تابان دارد.
·
منظور احسان طبری نیز از مفهوم «خورشید
تابان»، حزب توده بوده است که اجامر و اوباش فئودالی ـ فوندامنتالیستی در نهایت بی
شرمی و بی شعوری تار و مارش کردند.
2
·
خانه هم بر خلاف تصور سیاوش نه در
ظلمت، بلکه در دیالک تیکی از ظلمت و نور غوطه ور است.
·
همیشه هم چنین است.
·
شب همیشه با شبتاب و ستاره و ماه و
چراغ همبستر است.
·
شب همیشه ضد دیالک تیکی خود را در
بطن خود دارد.
3
·
مفهوم واپسین سیاوش، «رسوب کامل اشخاص و اشیاء در متن منظره و طبیعت!» بلحاظ
فرم خیلی زیبا ست.
·
شاید بتوان گفت که ما در اینجا با
دیالک تیک طبیعت سر و کار داریم، با دیالک تیک طبیعت جاندار و طبیعت بی جان و یا با دیالک تیک جزء و کل.
سیاوش
ولی برای رسیدن به قلب تپنده شعر، ناگزیر می باید به
کالبدشکافی مسئولانه ای دست ببریم،
بی آنکه اندامی را مجروح کرده باشیم.
·
این حکم (جمله) سیاوش سرشار از مفاهیم غنی و تئوری است
·
مفاهیم مهم سیاوش در این حکم به شرح زیرند:
·
«اندام»، «کالبد»، «کالبد شکافی»، «قلب»، مفهوم «مسئولانه»، مفهوم «کالبدشکافی بی خونریزی»
1
کالبد و اندام
·
سیاوش شعر را به مثابه کالبدی در
نظر می گیرد، کالبدی متشکل از اندام ها.
·
منظور سیاوش از اندام به احتمال
قوی، اعضا ست.
کالبد
کالب
به قالب هر چیز اطلاق می شود.
بویژه
به قالب خشت زنی
از تن چو رود روان پاک من و تو
خشتی
دو نهند بر مغاک (گودال) من و تو
آنگاه
برای خشت، گور دگران
در
کالبی کشند خاک من و تو
( خیام
)
مرده
ای را که حال بد باشد
میل
جان سوی کالبد باشد
( نظامی
)
پیکر، شبح
نا
گه آمد پدید شخصی چند
کالبد
ها ی سهمناک و بلند
نظامی
مشیمه، رحم
بمان
تا جدا گردد از کالبد
( سیاوش
از رحم
فرنگیس )
به
پیش تو آرم بدو ساز بد
فردوسی
2
ولی برای رسیدن به قلب تپنده شعر، ناگزیر می باید به
کالبدشکافی مسئولانه ای دست ببریم،
بی آنکه اندامی را مجروح کرده باشیم.
·
سیاوش کالبد را با احتیاط تمام می
شکافد و می کوشد که اندامی مجروح نشود.
·
سیاوش بدین طریق احتمالا دیالک تیک
سه عضوی عنصر ـ ساختار ـ سیستم را به شکل دیالک تیک اندام ـ ساختار ـ کالبد بسط و تعمیم می دهد.
·
احتیاط سیاوش این است که ساختار
ارگانیکی سیستم مختل نشود.
·
رگی پاره نشود تا سلول های عضوی (به
قول سیاوش، اندامی) بی خونی نکشند و از تشنگی و گرسنگی نمیرند.
3
قلب
·
قلب شعر هم بدین طریق به مثابه
اندامی، عضوی، ارگانی تصور و تصویر می شود.
·
اما به مثابه عضوالاعضا، ارگان
ارگانها.
·
چون تغذیه ارگان های دیگر به عهده آن
است.
·
بهتر است که در روند تحلیل سیاوش
به این مفاهیم او دقیقتر پی ببریم.
·
سیاوش در هر صورت برای رسیدن به
قلب شعر کالبدشکافی بی خونریزی را و ضمنا مسئولانه را توصیه می کند.
4
مفهوم «کالبدشکافی»
·
منظور سیاوش از مفهوم «کالبدشکافی»
روند گذار از خطه نمود به خطه بود باید باشد:
·
روند و روال گذار از فرم و نمود
شعر به محتوا و ماهیت آن باید باشد.
·
منظور سیاوش به احتمال قوی بررسی
یکایک ارگان های داخلی ارگانیسم شعر، یعنی مفاهیم و تصاویر و غیره شعر است.
·
باید ببینیم.
5
مفهوم «مسئولانه»
·
شاید منظور سیاوش از مفهوم «کالبد
شکافی مسئولانه شعر»، همان منظور هگل باشد:
·
کلنجار وسواس آمیز با مفاهیم باشد.
·
حلاجی عرقریز مفاهیم متشکله شعر
باشد.
6
مفهوم «کالبدشکافی بی خونریزی»
·
کالبد شکافی بی خونریزی عملا غیر
ممکن است.
·
هر تجزیه ای دامی بر سر راه شناخت
است.
·
هر تجزیه ای پرده ای بر کل می کشد
و شناسنده را در غرقاب اجزاء غرق می کند.
·
انگلس از این بابت هشدار می دهد.
·
گرفتاری در دام امپیریسم (تجربه
گرائی) از همین رو ست.
·
واله تک تک شاخه ها گشتن و درخت را
و حتی باغ و بوستان و جنگل از یاد بردن!
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر