۱۳۹۳ مهر ۳۰, چهارشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (193)

پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس    
فصل ششم 
متافیزیک
برگردان شین میم شین


 بخش چهارم 
آرتور شوپنهاور
ادامه

13
·        اکنون متافیزیک اراده به بنیان جهان بینانه فلسفه بورژوائی پسا سال 1848 بدل می شود.
·        اما نمی توان بدان قناعت کرد و اراده مبتنی بر تجربه «من» را به حال خود گذاشت.
·        از این رو گذار به واقعیت درونسوبژکتیو، یعنی فرا فردی لازم می آید.
·        به عبارت دیگر نوعی از «اراده جهانی» لازم می آید که با جهان اوبژکتیو تصور شده انطباق داشته باشد.
·        اراده منفرد از عالم اوبژکتیت با کوله باری از شناخت اراده های دیگر به خود برمی گردد و خود را پر از کلیتی احساس می کند که فراتر و عالی تر از پایانیت خویشتن خویش است.
·        (شوپنهاور، «مجموعه آثار»، جلد 2، ص 323، 332)   

14
·        سودای شوپنهاور نشان دادن این است که «در جهان به مثابه تصور، اراده آئینه دار شده است تا در آن به خودشناسی برسد» و «هر پدیده و نمود منفرد اراده همزمان شروع می شود و پایان می یابد، ولی خود اراده به مثابه چیز درخود، همیشه همان می ماند.»
·        (همانجا، ص 333)   

15
·        این یگانگی (دردانگی، دردانه واری) اراده جهانی که هر چندگانگی (تنوع) فقط جلوه ای از آن است، سرانجام باید نفی شود و نفی می شود (نفی اراده به حیات منجر می شود)
·        یا تنوع جهان و یا کنش منتسب بدان.

16
·        متافیزیک از اصل خرد هدفدگذار به نقطه مرکزی خلسه منفعل و جهانگریز بدل می شود.
·        خلسه ای که سوبژکت و اوبژکت آن  در منفرد در خود فرو رونده است.

17
·        این متافیزیک دیگر نباید برای کرد و کار خود دلیلی ارائه دهد.
·        برای اینکه از طریق تفکر نمی توان به درک آن نایل آمد:
·        «هر کس هر ماهیتی را فقط بطور بی واسطه می شناسد.
·        هر کس اراده خود را در خود آگاهی اش می شناسد.

·        خود این از عمیق ترین دلیل مبنی بر اینکه فقط یک ماهیت وجود دارد، نشئت می گیرد.

·        یگانگی اراده ی خودنمای ماورای پدیده و نمود که ما در آن،  ماهیت در خود جهان پدیده و نمود را شناخته ایم، چیزی متافیزیکی است و شناخت آن ماورای تجربی است.

·        یعنی با تکیه بر فونکسیون های عقل و هوش نمی توان به شناخت آن نایل آمد.»
·        (شوپنهاور، همانجا، جلد 3، ص 366)    

18
·        فلسفه بدین طریق، از توضیح جهان دست برمی دارد و به فهم نامعینی کمر می بندد.

19
·        فلسفه شوپنهاور مهر جهان بینی سرهم بندی شده برای هر خانه و خانوار خصوصی را بر پیشانی خود دارد.
·        فلسفه شوپنهاور بدون آنکه مجبور به استدلال فلسفی جهت اقناع کسی باشد، سودای جلب توافق خواننده بر مبنای حس حیاتی مشترکی را بر سر دارد.
·        البته پژواک فریاد شوپنهاور، سی سال بعد به گوش می رسد.

·        یعنی پس از سال 1848، پس از پذیرش فلسفه شوپنهاور از سوی بورژوازی.
·        پژواک فریاد شوپنهاور، آنگاه به صورت غریوی گوش جهان خراش طنین می افکند.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر