پروفسور
دکتر هانس هاینتس هولتس
فصل ششم
متافیزیک
برگردان شین میم شین
فصل ششم
متافیزیک
برگردان شین میم شین
بخش
چهارم
آرتور شوپنهاور
ادامه
آرتور شوپنهاور
ادامه
13
·
اکنون متافیزیک اراده به بنیان جهان
بینانه فلسفه بورژوائی پسا سال 1848 بدل می شود.
·
اما نمی توان بدان قناعت کرد و
اراده مبتنی بر تجربه «من» را به حال خود گذاشت.
·
از این رو گذار به واقعیت درونسوبژکتیو،
یعنی فرا فردی لازم می آید.
·
به عبارت دیگر نوعی از «اراده
جهانی» لازم می آید که با جهان اوبژکتیو تصور شده انطباق داشته باشد.
·
اراده منفرد از عالم اوبژکتیت با
کوله باری از شناخت اراده های دیگر به خود برمی گردد و خود را پر از کلیتی احساس
می کند که فراتر و عالی تر از پایانیت خویشتن خویش است.
·
(شوپنهاور، «مجموعه آثار»، جلد 2، ص 323، 332)
14
·
سودای شوپنهاور نشان دادن این است
که «در جهان به مثابه تصور، اراده آئینه دار شده است تا در آن به خودشناسی برسد» و
«هر پدیده و نمود منفرد اراده همزمان شروع می شود و پایان می یابد، ولی خود اراده
به مثابه چیز درخود، همیشه همان می ماند.»
·
(همانجا، ص 333)
15
·
این یگانگی (دردانگی، دردانه واری)
اراده جهانی که هر چندگانگی (تنوع) فقط جلوه ای از آن است، سرانجام باید نفی شود و
نفی می شود (نفی اراده به حیات منجر می شود)
·
یا تنوع جهان و یا کنش منتسب بدان.
16
·
متافیزیک از اصل خرد هدفدگذار به
نقطه مرکزی خلسه منفعل و جهانگریز بدل می شود.
·
خلسه ای که سوبژکت و اوبژکت آن در منفرد در خود فرو رونده است.
17
·
این متافیزیک دیگر نباید برای کرد
و کار خود دلیلی ارائه دهد.
·
برای اینکه از طریق تفکر نمی توان به
درک آن نایل آمد:
·
«هر کس هر ماهیتی را فقط بطور بی واسطه می
شناسد.
·
هر کس اراده خود را در خود آگاهی
اش می شناسد.
·
خود این از عمیق ترین دلیل مبنی بر
اینکه فقط یک ماهیت وجود دارد، نشئت می گیرد.
·
یگانگی اراده ی خودنمای ماورای پدیده
و نمود که ما در آن، ماهیت در خود جهان پدیده
و نمود را شناخته ایم، چیزی متافیزیکی است و شناخت آن ماورای تجربی است.
·
یعنی با تکیه بر فونکسیون های عقل
و هوش نمی توان به شناخت آن نایل آمد.»
·
(شوپنهاور، همانجا، جلد 3، ص 366)
18
·
فلسفه بدین طریق، از توضیح جهان
دست برمی دارد و به فهم نامعینی کمر می بندد.
19
·
فلسفه شوپنهاور مهر جهان بینی سرهم
بندی شده برای هر خانه و خانوار خصوصی را بر پیشانی خود دارد.
·
فلسفه شوپنهاور بدون آنکه مجبور به
استدلال فلسفی جهت اقناع کسی باشد، سودای جلب توافق خواننده بر مبنای حس حیاتی
مشترکی را بر سر دارد.
·
البته پژواک فریاد شوپنهاور، سی
سال بعد به گوش می رسد.
·
یعنی پس از سال 1848، پس از پذیرش فلسفه
شوپنهاور از سوی بورژوازی.
·
پژواک فریاد شوپنهاور، آنگاه به
صورت غریوی گوش جهان خراش طنین می افکند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر