تحلیلی از ید
الله سلطان پور
بس
کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای
ما فتنه گران را به خیابان نکشید
·
معنی تحت اللفظی:
·
ای کسانی که تمامت مذهب تان ضد خدا
ست، بس کنید تا پای ما ـ فتنه گران ـ به خیابان کشیده نشود.
1
بس
کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای
ما فتنه گران را به خیابان نکشید
·
در این بیت شعر، حقیقت امر ژرفی از
ظلمات اعماق بالا می آید و خود را علنا نشان خلایق می دهد.
·
این حقیقت امر در این بیت آشکار می
گردد که مذهب فرم است.
·
چیزی از جنس دیگ و دیزی است و هر
آشپزی آش و آبگوشت خود را در آن می پزد.
2
بس
کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای
ما فتنه گران را به خیابان نکشید
·
از دید شاعر تمامت مذهب طبقه حاکمه،
ضد خدا ست.
·
این بدان معنی است که مذهب واحدی
از سوی اقشار و طبقات اجتماعی مختلف، متفاوت و متضاد به انواع مختلف، متفاوت و
متضاد استنباط می شود.
·
به زبان فلسفی، فرم واحدی (مذهب و
دین) با محتواهای (مضامین، درونمایه های) مختلف، متفاوت و متضاد پر می شود.
·
اختلاف، تفاوت و تضاد استنباط عمله
و دهقان از اسلام با استنباط بورژوا و فئودال از آن، از زمین تا کهکشان است.
·
چرا؟
3
بس
کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای
ما فتنه گران را به خیابان نکشید
·
برای اینکه آش شعور اجتماعی در قابلمه
دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی پخته می شود و بسته به وجود اجتماعی
(خاستگاه و پایگاه طبقاتی) تعیین می شود.
·
تفاوت و تضاد بینشی در کاخ و کوخ
به همین دلیل است:
·
طرز تهیه نان سفره، تعیین کننده ی
طرز تفکر هر کس است. (تز موسوم به «درک ماتریالیستی تاریخ»)
·
مراجعه کنید به دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی، درک
ماتریالیستی تاریخ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
4
بس
کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای
ما فتنه گران را به خیابان نکشید
·
در این بیت شعر اما از ایده ئولوژی
خود شاعر هم پرده برمی افتد:
·
شاعر نه ملحد، بلکه مؤمن است.
·
شاعر خداشناس است.
·
استنباط شاعر از خدا اما با
استنباط طبقه حاکمه از آن، یکی نیست.
·
شاعر در این بیت، استنباط طبقه
حاکمه از خدا را به چالش می کشد و ضد خدائی (ضد الهی) محسوب می دارد.
·
اگر به دوئالیسم تئولوژیکی الله و
ابلیس چنگ زنیم، شاعر مذهب طبقه حاکمه را ابلیسی می نامد.
·
این بدان معنی است که شاعر با
بازتعریف خدا، ضمنا به بازتعریف ابلیس مبادرت می ورزد.
·
طبقه حاکمه در هر صورت ابلیس واره
تصور و تصویر می شود.
·
چون مظهر ضدیت با خدا، در تحلیل
نهائی، ابلس وارگی است.
·
خدا اما چیست و کیست و چگونه پدید
آمده است؟
5
بس
کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای
ما فتنه گران را به خیابان نکشید
·
خدا ـ به عنوان مثال ـ قبل از ظهور
محمد پسر عبد الله، در فرم بت های متعدد، در بتکده کعبه وجود داشت.
·
احتمالا هر قبیله و یا طایفه و یا
خانواده بت خاص خود را داشت و می پرستید و حاجات خود را از آن طلب می کرد.
·
بزرگ ترین بت در بتکده کعبه، الله
نام داشت.
·
پدر بزرگ محمد نیز پسر خود را عبد
و بنده (برده) و غلام همین الله نامیده بود.
6
·
محمد که سودای متحد کردن قبایل
مختلف جامعه را در سر داشت، می بایستی به حکم دیالک تیک عینی هستی، اعضای جامعه را
بلحاظ ایده ئولوژیکی متحد کند:
·
دیالک تیک تئوری و پراتیک (نظر و
عمل) دیالک تیکی اجتماعی ـ عینی است و در آئینه ذهن محمد هم این دیالک تیک منعکس
شده بود.
·
بدون وحدت اندیشه و نظر، هرگز نمی
توان مردم را به وحدت عمل قادر ساخت.
·
پیش شرط تهییج و بسیج و سازماندهی
مردم، پرچم ایده ئولوژیکی واحد است.
·
اسلام چنین پرچمی بود.
7
بس
کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای
ما فتنه گران را به خیابان نکشید
·
محمد همه بت های زمینی را در آئینه
شفاف آسمان منعکس می کند.
·
بدین طریق از هر بتی تصویری در
آئینه آسمان می افتد.
·
محمد همه این تصاویر همه بت ها را
مورد تجرید قرار می دهد.
·
تجرید یک عمل فکری و منطقی است.
·
مثال روشن را امیر نیک آیین زده
است:
·
نتیجه تجرید حسن و حسین و علی و
ولی مفهوم انتزاعی (مجرد) و کلی «انسان» است.
·
نتیجه تجرید تصاویر همه بت ها نیز
الله بوده است که ضمنا بزرگترین بت بتکده کعبه بوده است و پدر محمد هم عبد آن (عبد
الله) بوده است.
8
بس
کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای
ما فتنه گران را به خیابان نکشید
·
ترفند محمد اما فقط همین نبوده
است.
·
ترفند مهم محمد، وارونه سازی رابطه
ماده و روح، بت و تصویر، چیز و سایه، طبقه و تصویر بوده است.
·
چون محمد مخلوق خود را خالق جا می
زند.
·
محمد الله انتزاعی را خالق هستی جا
می زند و الله های زمینی را (طبقه حاکمه) را ظل الله (سایه های الله) می نامد.
·
الله اما در تحلیل نهائی انعکاس
آسمانی ـ انتزاعی الله های زمینی (بت های زمینی، طبقه حاکمه و نمایندگان آن است.
·
الله انعکاس آسمانی ـ انتزاعی سلاطین،
خوانین، شیوخ، فقها و صدر اعظم ها و رؤسای جمهور، پیشوایان، رهبران و غیره است.
9
·
بدین طریق، طبقه حاکمه در نظامات
اجتماعی برده داری، فئودالی و سرمایه داری مشروعیت ایده ئولوژیکی کسب می کند و
مجریان اراده الله تصور می شود.
·
ترفند ایده ئولوژیکی محمد با همه
هارت و پورت های چپ نمایانه اش، بنده الله نامیدن همه بشریت است.
·
بدین طریق ـ در حرف ـ طبقه حاکمه
هم عبد الله محسوب می شود و محمد خود را منادی برابری جا می زند.
·
ولی بعد، یعنی پس از نشستن تیر ایده
ئولوژیکی بر قلب هدف، تبصره هائی وارد
هارت و پورت توخالی می شود:
·
آنگاه بشریتِ در حرف برابر،
دوئالیزه می شود:
·
به دو طبقه من در آوردی مؤمن و
ملحد، خیر و شر، الهی و ابلیسی تقسیم می شود تا در شبی امیر مؤمنین هزار نفر از
همنوعان خود را به جرم الحاد و دگر اندیشی گردن زند و نظام برده داری را حکومت
الله جا بزند و بعد، از عذاب وجدان لب چاه های کور بنشیند و ضجه زند.
10
بس
کنید، ای همه ی مذهب تان ضد خدا
پای
ما فتنه گران را به خیابان نکشید
·
شاعر ضمنا طبقه حاکمه را هشدار می
دهد:
اندازه نگهدار که اندازه نکو ست.
(سعدی)
·
اگر ستم از حد بگذرد، پای توده به
خیابان کشیده می شود و از خیابان به جماران.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر