تحلیلی
از شین میم شین
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه
ما ست که در هر سر بازار بماند
·
معنی تحت اللفظی:
·
محتسب شیخ شد و بدکارگی خود را
فراموش کرد.
·
ولی قصه ما همچنان و هنوز بر سر
بازار مانده است.
·
خواجه در این بیت دوئالیسم خیر و
شر را به شکل دوئالیسم شیخ ومحتسب بسط و تعمیم می دهد و از تبدیل مظهر شر به مظهر خیر
و فراموش کردن سابقه بد خویش خبر می دهد تا در پرتو آن ثبات خود را ایدئالیزه کند
و از شهرت خود به بدنامی فخری بسازد.
جز
دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند
·
معنی تحت اللفظی:
·
دل هیچکسی جز دل من عاشق ازلی و
ابدی نمانده است.
·
خواجه در این بیت نیز خود را تافته
جدا بافته ای تصور و تصویر می کند و از پایداری مادام العمر خویش در عشق دم می
زند.
·
اگر از کسی دلیل نخواهند، هر
ادعائی می تواند بکند و خشنود باشد.
·
هدف اعضای طبقات اجتماعی واپسین
همه جا همین است:
·
ایدئالیزه کردن خویشتن، گه به
بدنامی و گه به نیکنامی.
از
صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
یادگاری که در این گنبد دوار بماند
·
معنی تحت اللفظی:
·
سخنی خوشایندتر از سخن عشق در این
دنیا نشنیدم.
·
خواجه پس از عاشق مادم العمر بودن
خویش، به ایدئالیزه کردن عشق می پردازد تا بطور غیرمستقیم خویشتن عاشق خویش را ایدئالیزه
کند.
داشتم
دلقی و صد عیب مرا می پوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند
·
معنی تحت اللفظی:
·
جامه درویشی داشتتم و عیوب مرا
پنهان می ساخت.
·
خرقه را برای مطرب و می گرو گذاشتم
و زنار (کمربند) باقی ماند.
·
خواجه در این بیت نیز رسوائی خود را
برجسته می کند و از بدنامی فخری برای خود می تراشد.
·
شاید بتوان یکی از مشخصات اعضای طبقات
اجتماعی واپسین را نیهلیسم اخلاقی دانست:
·
برجسته کردن مستمر جنبه های ضد
اخلاقی خویش فرمی از تبلیغ بی بند و باری و بی اعتنائی به اتیک اجتماعی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر