نیمایوشیج
(1274 ـ 1338)
تحلیل
واره ای از
گاف
سنگزاد
تحلیل شعر «شبتاب»
ادامه
3
مضمون (محتوای) شعر «شبتاب»
ادامه
سیاوش
تجزیه برای بدست آوردن راز ترکیب آن (شعر) ضروری است.
·
تسلط سیاوش به متد دیالک تیکی از
همین حکم او خودنمائی می کند:
·
تجزیه شعر برای کشف راز ترکیب شعر!
·
سیاوش بطور مسکوت، دیالک تیک تجزیه
و ترکیب (انالیز و سنتز) را توسعه می دهد.
·
کمتر کسی از همگنان او چنین بینش
ژرفی به هستی داشته اند.
·
حیف که دیگر نیست و جایش به تلخی
خالی است!
·
دیالک تیک تجزیه و ترکیب بسط و
تعمیم دیالک تیک جزء و کل است.
·
برای کشف راز کل باید اجزاء مورد
بررسی قرار گیرند، اما نه بطور مجزا، بلکه در پیوند دیالک تیکی با کل و با یکدیگر.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک انالیز و
سنتز (دیالک تیک تجزیه ـ تحلیل ـ ترکیب) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
سیاوش
عمل می کنیم و در این کار از آن واژه ها که باری از
روانشناسی شعر را
به همراه دارند، نیز نمی گذریم:
·
از حکم «عمل می کنیم» سیاوش آگاهی
می تراود، آگاهی کامل به دیالک تیک تجزیه ـ تحلیل ـ ترکیب!
·
از حکم «و از آن واژه ها نیز که
روانشناسی شعر را بدوش می کشند، نمی گذریم»، آگاهی کامل به دیالک تیک جزء و کل آشکار
می گردد.
شبتاب
«هنوز از شب، دمی باقی است!»
می خواند در او، شبگیر
و شبتاب از نهانجایش به ساحل
می زند سوسو.
به مانند چراغ من، که سوسو می زند در
پنجره ی من
به مانند دل من، که هنوز از حوصله و
ز صبر من باقی است در او
به مانند خیال عشق تلخ من، که می خواند
و مانند چراغ من، که سوسو می زند در
پنجره ی من
نگاه چشم سوزانش ـ امید انگیز ـ با من
در این تاریکمنزل می زند سوسو.
سیاوش
مفهوم « هنوز»
قید زمان، نشانه ای از تداوم و طولانی بودن شب تا اکنون.
·
مفهوم «هنوز» از جامعه شناسی، جهان شناسی، روانشناسی و جهان
بینی نیما پرده برمی دارد.
·
مفهوم «هنوز» حاکی از آن است که شب
می بایستی تاکنون دهها کفن پوسانده باشد.
·
این اتفاق قانونمند اما هنوز رخ
نداده، ولی دیر یا زود رخ خواهد داد:
·
از شب فقط دمی (نفسی) باقی است:
·
شب لب گور ایستاده است!
·
شب در حال احتضار است و آخرین نفس
هایش را بسختی می کشد.
·
در همین واژه «هنوز»، امید خروشان
نیما نعره می کشد، خوش بینی (اوپتیمیسم) انقلابی نیما، باور بی برو ـ برگرد نیما
به پایان قانونمند و ناگزیر شب!
·
ایراد اصلی شعرا و فضلای مترقی
ایران اما ناتورالیزه کردن پدیده ها و روندهای اجتماعی است.
·
جامعه با طبیعت تفاوت و حتی تضاد
دارد.
·
جامعه طبیعت دوم است.
·
جامعه طبیعت روحمند است.
·
در جامعه بر خلاف طبیعت از اوتوماتیسم
روندها خبری نیست.
·
وقوع زلزله و توفان و آتشفشان در طبیعت
به بود و نبود بنی بشر وابسته نیست.
·
اما در جامعه بدون شرکت فعال انسان
حتی آب از آب تکان نمی خورد.
·
از این رو، کسانی که خواهان بهروزی
توده های مولد و زحمتکش اند، باید به حمایت از روشنگری علمی و انقلابی برای سازماندهی
و بسیج توده ها کمر بندند.
سیاوش
شب
1
شب که دمی از آن باقی است، هنوز سلطه وسیطره خود را دارد،
به ترتیبی که به هیچ گونه رنگی از سحر و سپیده دم و صبح
در
ان نیست، اما در آغاز خود نیز نیست.
·
سیاوش در این جمله میان مفاهیم «سحر»،
«سپیده دم» و «صبح» تفاوت قایل می شود و شعر نیما را مفهوم به مفهوم به رشته تحلیل می کشد.
·
کلنجار دقتمند و وسواس آمیز با مفاهیم به همین هم می گویند.
سیاوش
2
به سبب حضور طولانی شب است که چراغ روشنائی بخش کاسته و
کاهیده،
به سوسو افتاده است.
·
سیاوش در این حکم، میان عمر شب و شدت
نور چراغ، تناسب معکوس برقرار می کند:
1
·
هرچه شب طولانی تر باشد، به همان
میزان روغن چراغ کمتر می شود.
2
·
کاسته شدن از روغن چراغ به کاسته
شدن از شدت نور منجر می شود و چراغ به سوسو می افتد.
3
·
درک منطقی سیاوش ستایش انگیز است:
·
چراغ در مبارزه بی امان بر ضد
ظلمت، تمام توش و توانش را و شیره جانش را فدا کرده و به سوسو افتاده است.
4
·
اگر چراغ را سمبل جنبش رهایش اجتماعی
و شب را سمبل طبقه حاکمه و یا مناسبات اجتماعی ـ اقتصادی حاکم تلقی کنیم به تراژدی
بشریت مولد و زحمتکش پی می بریم که رسول زحمتکشان، با دقتی ریاضی تصویر کرده است:
·
دیالک تیک عجیب و غریب جامعه ی از
سر تا پا وارونه:
الف
·
توده های مولد و زحمتکش هرچه بیشتر
جان بکنند و هر چه بهتر و سریعتر تولید کنند، طبقه حاکمه به همان میزان بیشتر و
سریعتر ثروتمندتر و قوی تر می شود:
·
چراغ روشنگر به سوسو می افتد و ظلمت
شب قیرگون تر، غلیظتر و شدیدتر می گردد.
ب
·
دلیل این دیالک تیک تراژیک، از
سوئی دشواری زیست توده ها و پراکندگی تأسف انگیز آنها ست و از سوی دیگر کوته
اندیشی آنها که خود نتیجه نارسائی روشنگری علمی و انقلابی از سوئی و کمال روزافزون
دسیسه های روشنگری ستیز طبقه حاکمه از سوی دیگر است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر