۱۳۹۳ مهر ۲۲, سه‌شنبه

مقوله «صوفی» در آثار خواجه شیراز (23)

تحلیلی از شین میم شین 

محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ما ست که در هر سر بازار بماند

·        معنی تحت اللفظی:
·        محتسب شیخ شد و بدکارگی خود را فراموش کرد.

·        ولی قصه ما همچنان و هنوز بر سر بازار مانده است.  


·        خواجه در این بیت دوئالیسم خیر و شر را به شکل دوئالیسم شیخ ومحتسب بسط و تعمیم می دهد و از تبدیل مظهر شر به مظهر خیر و فراموش کردن سابقه بد خویش خبر می دهد تا در پرتو آن ثبات خود را ایدئالیزه کند و از شهرت خود به بدنامی فخری بسازد.

جز دل من کز ازل تا به ابد عاشق رفت
جاودان کس نشنیدیم که در کار بماند

·        معنی تحت اللفظی:
·        دل هیچکسی جز دل من عاشق ازلی و ابدی نمانده است.  

·        خواجه در این بیت نیز خود را تافته جدا بافته ای تصور و تصویر می کند و از پایداری مادام العمر خویش در عشق دم می زند.
·        اگر از کسی دلیل نخواهند، هر ادعائی می تواند بکند و خشنود باشد.
·        هدف اعضای طبقات اجتماعی واپسین همه جا همین است:
·        ایدئالیزه کردن خویشتن، گه به بدنامی و گه به نیکنامی.

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند

·        معنی تحت اللفظی:
·        سخنی خوشایندتر از سخن عشق در این دنیا نشنیدم.  

·        خواجه پس از عاشق مادم العمر بودن خویش، به ایدئالیزه کردن عشق می پردازد تا بطور غیرمستقیم خویشتن عاشق خویش را ایدئالیزه کند.

داشتم دلقی و صد عیب مرا می ‌پوشید
خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند

·        معنی تحت اللفظی:
·        جامه درویشی داشتتم و عیوب مرا پنهان می ساخت.

·        خرقه را برای مطرب و می گرو گذاشتم و زنار (کمربند) باقی ماند.    

·        خواجه در این بیت نیز رسوائی خود را برجسته می کند و از بدنامی فخری برای خود می تراشد.
·        شاید بتوان یکی از مشخصات اعضای طبقات اجتماعی واپسین را نیهلیسم اخلاقی دانست:
·        برجسته کردن مستمر جنبه های ضد اخلاقی خویش فرمی از تبلیغ بی بند و باری و بی اعتنائی به اتیک اجتماعی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر