سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
خون سیاوش
(۱۳۴۱)
· خورشید پیله ای است،
تب آورده
·
تن در گلیم ابر فرو کرده
·
دلمرده است، روز
·
دمکرده است، افق
·
زهر هوا، کشنده و سوزان است
·
شهر گدا، گرسنه ی باران است
·
خاک است، روی برگ
·
خاک است، روی گل
·
خاک است روی چهره ی هر دیوار
·
تا روی پلک پنجره ها خاک است.
·
پوک است ناودان کهنه و در استخوان او
·
باد است، می وزد
·
لبچاک و سینه مال
·
له له زن و گداخته راه است، می خزد.
·
داغ است سایه های به سنگ اوفتاده، داغ
·
کند است، گام های به راه اوفتاده، کند
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر