تحلیلی از شین
میم شین
به جای ما بگذاریم مجموعه ممالکی که مصرف
کننده آن مصنوعات غرب ساخته اند.
مصنوعاتی که مواد خام شان ـ همان ها که بر
شمردم ـ از همین سوی عالم رفته، یعنی از ممالک در حال رشد.
نفت از سواحل خلیج، کنف و ادویه از هند
جاز از افریقا و تریاک از چین
مردم شناسی از جزایر اقیانوسیه
جامعه شناسی از افریقا
این
دوتای آخر (مردم شناسی و جامعه شناسی) از امریکای جنوبی هم
از قبایل «آزتک» و «انکا»، که یکسره قربانی
ورود مسیحیت شدند.
به هر صورت، هر چیزی از جائی
و ما در این میانه ایم.
·
نفت از سواحل
خلیج، کنف و ادویه از هند، تریاک از چین را به عنوان مواد خام برای تولید پارچه و لاستیک
و دارو و هروئین و غیره و برای خوشمزه تر و هضم پذیر تر کردن اغذیه و اشربه حلال و
حرام می توان قبول کرد، ولی جاز و مردم شناسی و جامعه شناسی را به هیچ ترفندی نمی
توان مواد خامی تلقی کرد که از آنها مصنوعاتی برای مصرف کننده های شرق کذائی ساخته
شود.
1
این
دوتای آخر (مردم شناسی و جامعه شناسی) از امریکای جنوبی هم
از قبایل «آزتک» و «انکا»
·
حالا می توان به «من
ـ زور» جلال آل عبا پی برد:
·
اگر شیوه زیست و
تفکر قبیله ای در عهد بوق، مورد بررسی علمی از سوی سوسیولوگی (جامعه شناسی) و یا آنتروپولوگی
(مردم شناسی، انسان شناسی) قرار گیرد، آخوندجماعت، همان قوم هفتاد کفن پوسانده ی عهد
بوق را صادر کننده ی جامعه شناسی و آنتروپولوژی به غرب می نامند.
·
اکنون این سؤال سمج،
سر و سینه بر در و دیوار ذهن می کوبد:
·
پس چرا باستانشاسی
و تاریخ نگاری و غیره از قلم جلال آل عبا افتاده اند؟
·
چرا جامعه شناسی و
آنتروپولوژی از آسیا و افریقا و امریکای لاتین به غرب صادر شده اند، ولی
باستانشناسی و تاریخ نگاری و غیره صادر نشده اند؟
·
چرا باید قبایل
ازتک و انکا جامعه شناسان و مردم شناسان شهیر شرق کذائی باشند، ولی باستان شناسان و
مورخین شهیر شرق نباشند؟
2
اثری از مجید افسر
این
دوتای آخر (مردم شناسی و جامعه شناسی) از امریکای جنوبی هم
از قبایل «آزتک» و «انکا»، که یکسره قربانی
ورود مسیحیت شدند.
·
از همین جمله جلال
آل احمد می توان به جهان بینی ایدئالیستی ایشان پی برد.
·
در این جمله ایشان،
روح مقدم بر ماده است.
·
شعور مقدم بر
وجود است.
·
روبنای ایدئولوژیکی
مقدم بر زیربنای اقتصادی است.
·
مذهب مقدم بر طبقه
حاکمه است.
3
قبایل «آزتک» و «انکا» یکسره قربانی ورود
مسیحیت شدند.
·
در قاموس جلال آل
احمد، تسخیر قلدرمآبانه امریکای لاتین و کشتار اقوام ساکن این قاره از سوی اشرافیت
فئودالی و بعد بورژوازی اروپا به مثابه تسخیر این خطه و کشتار سکنه آن، از سوی ایدئولوژی
مربوطه، یعنی مسیحیت است:
·
در جهان بینی جلال
و اکثریت قریب به اتفاق نمایندگان با عمامه و بی عمامه ی ایدئالیسم، این روح و
شعور مذهبی (ایدئولوژی فئودالی) است که امریکای
لاتین، آسیا و افریقا را تسخیر می کند و سکنه آن مناطق را به درجه برده تنزل می
دهد، بسان جانوران مورد بهره کشی قرار می دهد و بسان ددان درنده قتل عام می کند و
نه طبقه حاکمه در کشورهای اروپا.
4
قبایل «آزتک» و «انکا» یکسره قربانی ورود
مسیحیت شدند.
·
تنها دلیلی که جلال
و شرکاء برای این ادعای خود دارند، این است که اروپائی ها دیالک تیک وجود اجتماعی و
شعور اجتماعی را در عمل پیاده کرده اند.
·
کماکان هم حسابی پیاده
می کنند:
·
علمای امپریالیستی
به همین دلیل ضمن بمباران و کشتار و تسخیر و اشغال خاک کشورها، «تسخیر قلب و مغز» (هارت
و مایند) خلق های جان بدر برده از کشتار آن
سامان را توصیه می کنند.
5
·
رمزفیلد ـ وزیر
جنگ جورج ابن جورج ـ ضمن اشغال خاک عراق، سودای صدور آزادی و دموکراسی و مد و موزیک
و سکس و سکس شاپ و رقص و علافی و عیاشی و
استیل زیست امریکائی (بورژوائی واپسین) را در سر می پروراند و بعدها با اشاره به
مخروبه خونین عراق با تأسف و تاثری عمیق بر زبان می آورد.
·
مهاجمین
اسپانیائی به مثاب عوامل طبقه حاکمه در آن دیار نیز به همراه خود کشیش و انجیل و
خرافه ها و زباله های فکری اروپائی را می بردند و اگر سکنه «وحشی» آنجا داوطلبانه
تن به تعالیم مسیح نمی داد و «متمدن» نمی شد، جامعه و همبودشان را به جهنمی بدل می
ساختند.
·
جلال این حقیقت
امر را بهانه قرار می دهد و دست به وارونه نمائی روال و روند می زند:
قبایل «آزتک» و «انکا» یکسره قربانی ورود
مسیحیت شدند.
4
·
این جهان بینی ایدئالیستی
دیری است که در تاریخ نگاری فئودالی ما و نه فقط ما، حسابی جا افتاده و در ضمیر سکنه
این دیار، عمیقا رسوب کرده است.
·
برای کندن این
رسوبات فئودالی ـ بورژوائی ـ واپسین به میلیون ها ساعت روشنگری علمی و انقلابی عرقریز
نیاز است.
5
قبایل «آزتک» و «انکا» یکسره قربانی ورود
مسیحیت شدند.
·
این همان جهان
بینی ایدئالیستی، خرافی، ارتجاعی و ضد علمی است، که حمله نظام اجتماعی برده داری عربستان
به ایران و سایر نقاط منطقه را به مثابه حمله «اسلام» جا می زند.
·
فرق هم نمی کند
که موافق و مؤید آن باشد و یا مخالف و منقد آن باشد.
6
·
امروزه جناح راست
اوپوزیسیون کذائی از سلطنت طلب، پان عیرانیست، فاشیست گرفته تا چپ قلابی هپیلی هپو،
به جای کشف و افشای ماهیت طبقه حاکمه فئودالی ـ روحانی ـ بورژوائی واپسین، اسلام و
تازیان کذائی را تازیانه «انتقادی» می زنند و حسابی اقشا می کنند.
·
چه بسا جنایات امپریالیسم
و فوندامنتالیسم را به حساب ایدئولوژی مربوطه (مسیحیت، یهودیت، تسنن، تشیع) می گذارند و به خود فریبی و عوام
فریبی همه جانبه دست می زنند.
7
·
دلیل این وارونه
بینی، وارونه اندیشی و وارونه سازی، دلیلی طبقاتی است.
·
چون در غیر این صورت،
باید نظام اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری به تبر انتقاد انقلابی سپرده شود.
·
نظام سرمایه داری
اما برای راست مدرن و سنتی و برای چپ رفرمیستی و قلابی، مقدس است و باید دست
نخورده بماند.
·
فرح پهلوی که از
قبل می دانست و فرخ سیستم نگهدار هم که در مدت اقامت در اتحاد شوروی کشف کرده که سوسیالیسم
دردی را دوا نمی کند و سرمایه داری پایان تاریخ بشری است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر