پروفسور
دکتر الفرد کوزینگ
پروفسور
مانفرد بور
پروفسور
گئورگ کلاوس
برگردان
شین میم شین
بخش اول
تصویرتئوری
بطور کلی
ادامه
6
اثری از مجید افسر
مارکس، انگلس
و لنین
·
تصویرتئوری ماتریالیسم دیالک تیکی و
تاریخی که توسط مارکس و انگلس تدوین و توسط لنین
توسعه یافته، به معنی مرحله کیفی نوینی در پیشرفت تئوری
شناخت ماتریالیستی است.
·
تصویرتئوری ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی اندیشه های
اصلی درست ماتریالیسم پیشین را ادامه می دهد، نواقص و معایب آن را برطرف می سازد و
نتایج و مسائل درست مطروحه از سوی تصویرتئوری
ایدئالیستی را مورد استفاده ی انتقادی
قرار می دهد.
کیفیت نوین
تصویر تئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی
·
کیفیت نوین تصویرتئوری
ماتریالیستی ـ دیالک تیکی را می توان در نکات زیرین دید:
1
·
تصویرتئوری ماتریالیستی ـ دیالک تیکی ـ بر خلاف کلیه تئوری های شناخت دیگر ـ خصلت و تعین (دترمینیته) اجتماعی روند
تصویرسازی را در نظر می گیرد.
·
مراجعه کنید به دترمینیسم و ایندترمینیسم
در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
2
·
پراتیک اجتماعی در فرم های متنوع آن بنیانی است که روند تصویرسازی در ضمیر انسانی بر مبنای آن صورت می گیرد.
3
·
پراتیک آخرین و تعیین کننده ترین معیار تعیین درجه
انطباق تصاویر با ابژکت هائی است که مورد تصویرسازی
قرار می گیرند.
4
·
پراتیک معیار
تصحیح و تدقیق مستمر تصویرسازی است.
5
·
قوه ی شناخت انسانی، دستگاهی که بکمک آن تصویرسازی از واقعیت عینی صورت می گیرد، نه تنها
محصول تکامل بیولوژیکی و تطبیق انسانی با محیط پیرامون خود، بلکه علاوه بر آن
محصول توسعه
اجتماعی است.
·
به قول مارکس، «تشکیل
حواس پنجگانه، (ثمره ی) کار تمامت تاریخ جهان
تاکنونی بوده است.»
6
·
موضوع شناخت نیز به سبب تغییر طبیعت از سوی جامعه بشری، دمبدم
خصلت اجتماعی به خود می گیرد.
·
چون تصویرتئوری
ماتریالیستی ـ دیالک تیکی ماتریالیسم تاریخی را
نیز بنیان فلسفی خود قرار داده، می تواند روند
تصویرسازی را در اشتراط (مشروطیت) اجتماعی آن درست ارزیابی کند، در حالی که
تصویرتئوری ما قبل مارکسیستی بلحاظ بنیان
فلسفی خویش فقط می توانست روند تصویرسازی را
در قالب فردی، انفرادی و لذا انتزاعی آن دریابد.
7
·
تصویرتئوری مارکسیستی ـ لنینیستی ـ بر خلاف درک ماهیتا غیر
دیالک تیکی ماتریالیسم های پیشین (ماتریالیسم مکانیکی و متافیزیکی) ـ خصلت دیالک تیکی
روند تصویرسازی را با وضوح تمام مورد بررسی
قرار داده و قرار می دهد.
·
شناخت نه روندی مکانیکی،
بلکه روندی بغرنج و سرشار از تضادهای دیالک
تیکی است.
·
روند شناخت از دیالک تیک های زیر تشکیل می یابد:
1
·
از وحدت عناصر اوبژکتیف و
عناصر سوبژکتیف
2
·
از وحدت بی واسطگی (بلاواسطگی) و با واسطگی
·
(مثلا شناخت
عناصر فرمال و نمودین سیب بی واسطه است.
·
چون مستقیما بکمک ارگان های حسی انسانی صورت می
گیرد:
·
به کمک حس لامسه، بویائی، بینائی، چشائی،
شنوائی و غیره.
·
اما شناخت عناصر محتوائی و ماهوی سیب با
واسطه صورت می گیرد:
·
با واسطه آزمون، آزمایش، انالیز شیمیائی،
فیزیکی، تفکر مفهومی، تجزیه و تحلیل نظری و غیره. مترجم)
3
·
از وحدت درک حسی و درک عقلی
4
·
از وحدت عام ـ خاص ـ منفرد
5
·
از وحدت مجرد و مشخص
6
·
از وحدت عناصر امپیریکی و عناصر تئوریکی
·
(عناصر تجربی
و نظری)
·
مراجعه کنید به دیالک تیک های اوبژکت ـ سوبژکت، اوبژکتیف
ـ سوبژکتیف، حسی و عقلی، منفرد (خاص) و
عام، مجرد و مشخص، تجربی و نظری در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر