معمار جان ها
خسرو باقری
درباره ی م.
ا. بهآذین
سرچشمه:
نوید نو
تحلیلی
از شین میم شین
به آذین
وسوسه
نه، دغدغه بزرگ من در چند سال اخیر سرنوشت کره خاکی ما ست که دو اسبه به سوی
نابودی رانده می شود.
اکنون
در تقریباً سراسر جهان آب آلوده است، خاک آلوده، هوا آلوده و این آلودگی دارد به
جایی میرسد که چاره ناپذیر گردد.
آنچه
به این روند مرگبار شدت میبخشد فزونی بیرون از حد جمعیت زمین و در نتیجه افزایش
تصاعدی نیاز جهانی به آب و نفت و چوب و آهن و دیگر فلزات و همه نوع خوار بار و
پوشاک است و پابهپای این همه باز بیکاری اجباری دهها و بهزودی صدها میلیونی
ناشی از کاربرد همهگونه روبوت در صنعت است و نیز بیماریهای واگیردار ناشناخته یا
دوباره سربرآورده، پیشروی بیابانها، کاهش سطح جنگلها و سرانجام، جنگ و کشتار به
بهانهی دعواهای مرزی و دشمنیهای قومی که میباید بازار فروش سلاحهای از رده
بیرون شدهی کشورهای پیشرفته را گرم بدارد.
·
ما برای پیگیری پژوهش در زمینه جهان بینی به آذین همین
نوشته ایشان را مورد تأمل و تحلیل قرار می دهیم.
1
وسوسه
نه، دغدغه بزرگ من در چند سال اخیر سرنوشت کره خاکی ما ست
که دو اسبه به سوی
نابودی رانده می شود.
·
به آذین در این مقاله به تخریب محیط زیست می پردازد و آن
را دغدغه بزرگ خویش محسوب می دارد.
·
این دغدغه، دغدغه «سبزهای» اروپا هم بوده است که در جنبش
موسوم به «شصت و هشتی ها» در اروپای غربی تبلور یافتند و وارد پارلمان های اروپا
شدند.
·
زنکارگری آواره از کشور تکه تکه گشته شوراها این جماعت
را به صفت «کودن» متصف می کرد.
·
اکنون دیگر حنای شان رنگی ندارد.
·
وارد پارلمان شده اند، جزو احزاب خادم طبقه حاکمه اند،
نان شان در روغن است و هر از گاهی آروغی در رابطه با محیط زیست می زنند که خودشان
هم جدی اش نمی گیرند.
2
·
گوربه چف هم پس از فاجعه چرنوبیل، ماهیتا همین دغدغه به
آذین را ـ البته به نیت عوامفریبی و خوش رقصی به طبقه حاکمه امپریالیستی ـ داشته
است.
·
ما زباله های فکری او را نخوانده ایم، ولی در سخنرانی های
او در دوره محبوبیت روز افزونش شنیده ایم:
·
« بشریت گروگان تأسیسات اتمی است و غیره.»
3
وسوسه
نه، دغدغه بزرگ من در چند سال اخیر سرنوشت کره خاکی ما ست
که دو اسبه به سوی
نابودی رانده می شود.
·
به آذین پس از رهائی از زندان، موضعگیری های ایدئولوژیکی
تاسف انگیزی داشته است.
·
شاید قبلا هم داشت و ما خرد لازم برای کشف آنها را نداشتیم.
·
معلوم نیست که به آذین بر اساس کدامین اسناد و مدارک پژوهشی
علمی مدعی حرکت «دو اسبه کره خاکی به سوی نابودی» است.
·
شاید در روند تحلیل این مطلب دلایل او را هم بشنویم.
·
تا آنجا که ما می بینیم، در چند دهه اخیر دول سرمایه
داری پیشرفته در راستای حفظ محیط زیست اقدامات چشمگیری به عمل آورده اند.
4
وسوسه
نه، دغدغه بزرگ من در چند سال اخیر سرنوشت کره خاکی ما ست
که دو اسبه به سوی
نابودی رانده می شود.
·
آنچه ضمنا به آذین نمی داند، توان مقاومت و خودبانی خود طبیعت
است.
·
واژه ی «خودبانی»
را به تقلید از واژه ی «جنگلبانی»
می سازیم.
·
طبیعت و پدیده ها و روندهای طبیعی قانونمندی های عینی
خاص خود را دارند و به ساز هیچ موجودی نمی رقصند.
·
اگر از طبیعت بی اعتنا به قوانین و قانونمندی های عینی
اش، عرصه هائی به زور وقلدری و خردستیزی غارت شوند، طبیعت در سر فرصت، به جنبشی
ناگهانی همه را بازپس می گیرد.
·
بنی بشر فقط می تواند در هارمونی با طبیعت، در تمکین به
قوانین و قانونمندی های عینی طبیعی به همزیستی سودمند با آن ادامه دهد.
·
بنی بشر را از توجه و رعایت اکید دیالک تیک جامعه و
طبیعت گزیر و گریزی نیست.
·
جامعه بشری با میلیون ها رشته مرئی و نامرئی با طبیعت
پیوند دارد، پیوندی دیالک تیکی و ناگسستنی.
5
اکنون
در تقریباً سراسر جهان آب آلوده است، خاک آلوده، هوا آلوده
و این آلودگی دارد به
جایی می رسد که چاره ناپذیر گردد.
·
در اینکه بشریت به دلیل خریت و کوته اندیشی سال های سال
به تخریب محیط زیست پرداخته، شکی نیست.
·
ضمنا در این حقیقت امر هم شکی نیست که طبیعت تاوان این
غفلت و خردستیزی مخرب را از بشریت می ستاند.
·
سونامی ها، سیل ها، طغیان اقیانوس ها و غیره در تحلیل
نهائی پیامد همین تخریب محیط زیست اند.
·
اشکال بینشی به آذین اما فاتالیسم حاکم بر آن است.
·
به آذین هستی اجتماعی را با دوربین ماتریالیسم مکانیکی و
متافیزیکی تماشا می کند.
·
یعنی از نقش سوبژکتیویته غافل است.
·
به همین دلیل معضلات پدید آمده در دیالک تیک جامعه و
طبیعت را «چاره ناپذیر» تصور می کند.
·
در بینش ماتریالیستی ـ دیالک تیکی اما چیزی را نمی توان
و نباید «چاره ناپذیر» تصور کرد.
·
تا زمانی که بنی بشر توان شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم
ها و روندهای هستی طبیعی و اجتماعی را دارد، امکان تغییر آنها را نیز دارد.
6
آنچه
به این روند مرگبار شدت می بخشد،
فزونی
بیرون از حد جمعیت زمین است.
·
بی خبری تأسف انگیز و تأثرانگیز به آذین از ماتریالیسم
دیالک تیکی و ماتریالیسم تاریخی، در همین جمله ایشان عربده ای غریو می کشد:
·
به آذین روندهای اجتماعی را با توسل به تئوری جمعیت آیة الله العظمی
مالتوس، ساده لوحانه «توضیح» می دهد و عملا تحریف می کند.
7
·
مالتوسیانیسم به آموزش جمعیت
غیرعلمی اقتصاددان و روحانی انگلیسی بنام مالتوس اطلاق می شود که بنا بر آن افزایش جمعیت برطبق قوانین
ابدی طبیعی (توسعه هندسی) و سریعتر از تولید مواد غذائی (توسعه حسابی) صورت
می گیرد.
8
·
مالتوس به قول مارکس، «مناسبات بلحاظ
تاریخی مختلف را خودسرانه به یک رابطه عددی
انتزاعی مبدل می کند که نه بر قوانین طبیعی مبتنی
است و نه بر قوانین تاریخی.»
·
(مارکس، «گروندریسه»، ص499)
9
·
بنظر مالتوس ذلت و
گرسنگی زحمتکشان نه در مناسبات تولیدی سرمایه داری،
بلکه در ویژگی طبیعی انسان ها، یعنی در تولید مثل نهفته است.
10
·
قانون جمعیت مالتوس به قول
مارکس، «به نگرش بیرحمانه ی سرمایه، بیان
بیرحمانه ای اعطا می کند.»
11
·
مالتوس با آموزش جمعیت
خود ـ به قول مارکس ـ «به دفاع جانبدارانه از ذلت طبقه کارگر» می پردازد.»
12
آنچه
به این روند مرگبار شدت می بخشد،
فزونی
بیرون از حد جمعیت زمین است.
·
به آذین هم عدم رعایت دیالک تیک جامعه و طبیعت و بی
توجهی بدان و نتیجتا تخریب محیط زیست را نه با تکیه بر تز مطلقا علمی و منطقی
رادیکال مارکس موسوم به «درک ماتریالیستی تاریخ»، نه با توجه به مناسبات تولیدی
بحران زده سرمایه داری، بلکه بسان علمای امپریالیستی با توسل به رشد جمعیت و غیره
ماستمالی می کند و فکر می کند که شق القمر هم کرده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر