بورژوازی
اثری از الفارو سیکوه ئیروز
فصل
پنجم
ایدئالیسم
پروفسور
دکتر اندراس گدو
برگردان
شین میم شین
بخش
سوم
تاریخ
پیدایش فلسفه حیات و پوزیتیویسم:
خردستیزی
قسمت یازدهم
واقعیت مبارزات طبقاتی
(مسخ ایدئالیسم)
·
وقتی جان استوارت میل پیر در
اوتوبیوگرافی خود، خصلت گذار عصر خود را در خلأ موجود میان ایمان گمشده و متزلزل و
ایمان هنوز ناپیدا می داند، از آرزوها و امیدهای آغازین خود فاصله می گیرد که در
اوایل سال های 30 داشته است و بر اساس آنها «در کل بنای جامعه می بایستی انقلابی
اخلاقی و اجتماعی صورت گیرد.»
· (ر. ل. شونوالد، انگل وود کلیف، «ارواح عصر
در انکار قرن نوزدهم و کشف تحول»، 1965، ص 19)
1
·
«خودویژگی نخستین و اصلی عصر حاضر این است که
آن عصر گذار است.
·
رشد بشریت از سطح نهادها و تعالیم
سابق فراتر رفته و هنوز به نهادها و تعالیم جدید دست نیافته است.
·
قدرت در جهان باید از دست بخش
ایستای بشریت به دست بخش مترقی آن منتقل شود.»
·
(همانجا ص 17)
2
فریدریش ویلهلم یوزف شلینگ (1775 ـ 1854)
فیلسوف و نماینده اصلی ایدئالیسم آلمانی
·
جان استوارت میل در این ایام به
همان احساس تزلزل، خطر و گذار از اعتقادات مردود به اعتقادات مطلوب و جدیدا اعلام
شده نزدیک می شود، که در مسخ ایدئالیسم از سوی شلینگ پیر، شوپنهاور، ماکس اشتیرنر و
کیرکگارد، من د بران و ترانسندنتالیست های امریکائی و همچنین کومته (اگرچه نه با
همان محتوا، اما با گرایشی خویشاوند) نمودار گشته بود.
3
·
در پشت سر این احساس، واقعیت
مبارزه طبقاتی قرار داشته که در تحول ایدئالیسم انعکاس یافته است.
4
·
کومته در اوایل سال های 40 دریافت
که «همه جا خطر مداخله سیاسی جدید و هول انگیزی به چشم می خورد.»
5
·
آنچه کومته پیشاپیش بو می برد و می
نوشت:
الف
·
«حضور اجتناب ناپذیر، بی تردید و عنقریب توده
های پرولتری در میدان سیاست بود.
·
توده های پرولتری ئی که تا آن زمان
فقط و فقط ابزار و آلت دست بوده اند و ورود شخصی آنها به میدان سیاست جبرا به
تغییر سیمای مبارزات عصر حاضر منجر خواهد شد.
ب
·
اگر فلاسفه واقعا در طراز تعین خود
باشند، این تحول طبیعی بزرگ می تواند خیلی هم مناسب باشد.
ت
·
اولا از این نظر که آنها می توانند
کرد و کار فکری خود را ارزیابی کنند و ضمنا نه فقط در نظر طبقات پایین، که از
تربیت مثبت باید استقبال کنند، بلکه همچنین در نظر طبقات بالا، که احتمالا همه جا
خوشحال خواهند بود از اینکه تعقل مثبت (راسیونالیته پوزیتیو) در مقابله با توطئه
براندازی نظام اجتماعی، برای آنها حمایت صرفنظرناپذیری عرضه خواهد کرد.
پ
·
به عبارت دیگر، مثبتیت
(پوزیتیویته) احتمالا مورد حمایت طبقات بالا قرار خواهد گرفت تا نظام اجتماعی
موجود حفظ شود.»
·
(«نامه های قبلی جان استورات میل به کومته»،
ص 23)
6
·
این احساس، یعنی این تعین اجتماعی،
سرانجام به مثابه مرکز مختصات «تعقل مثبت» (راسیونالیته پوزیتیو) کومته ای و
«خردستیزی منفی» (ایراسیونالیه نگاتیو)
کیرکگاردی برجسته می شود.
7
·
تقبل این نوع از ایدئالیسم فقط از
این چرخش اجتماعی ـ تاریخی مبارزات طبقاتی، یعنی از این موضع تغییریافته بورژوازی
در میدان رزم فکری نشئت نمی گیرد.
·
بلکه آن روند اجتماعی ـ تاریخی،
برانگیزنده ی تحول خود ایدئالیسم بوده است.
8
همسر و کارل مارکس (1818 ـ 1883)
·
مارکس در رابطه با جریان انقلاب در
دوره قبل از سال 1848 و بعد از آن، می نویسد:
·
«بورژوازی بدرستی متوجه شده بود که نوک تمامی
نیزه هائی که برای مبارزه بر ضد فئودالیسم تیز کرده بود، برمی گردد و بر سینه خودش
می نشیند.
·
تمامی وسایل آموزشی که تشکیل داده بود،
بر ضد تمدن بورژوائی دست به شورش می زند.
·
همه خدایانی را که تشکیل داده بود،
خود به دست خود سرنگون کرده است.»
·
(«مجموعه آثار مارکس و انگلس»، جلد 8 ، ص 153)
9
·
مرحله دوم گذار از فلسفه کلاسیک
بورژوائی به ایدئالیسم بورژوائی واپسین، ناشی از تحول
مبارزات طبقاتی در حوالی سال 1848 و استنتاج نهائی از آن بوده است.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر