جلال آل احمد
(۱۳۰۲ ـ ۱۳۴۸) و پدرش
نویسنده، مترجم
تحلیلی از شین
میم شین
·
ما برای آشنائی
با جهان بینی جلال آل احمد از تحلیل اثر او موسوم به «غرب زدگی» آغاز می کنیم.
پیش در آمد
طرح نخستین غرب زدگی، گزارشی بوده به
«شورای هدف فرهنگ ایران» (به سال 1340)
گرچه موقع آن رسیده بود که اعضای محترم آن
شورا تحمل شنیدنش را بیاورند.
ناچار این گزارش منتشر نشده ماند و نسخه های
ماشین نشده آن به دست این دوست و آن بزرگوار رسید، که خواندند و زیر و روهاش
کردند.
و به پیراستنش یاد آوری ها نمودند.
از جمله این سروران، یکی دکتر محمود هومن بود
که سخت تشویقم کرد و به دیدن اثری از آثار ارنست یونگر آلمانی به نام «عبور از خط»
که مبحثی است در نیهلیسم.
چرا که به قول او، ما هر دو (جلال و ارنست
یونگر) در حدودی یک مطلب را دیده بودیم، اما با دو چشم
و یک مطلب را گفته بودیم، اما به دو زبان
و من که زبان آلمانی نمی دانستم، دست به
دامان خود او شدم و سه ماه تمام هفته ای دست کم دو روز و روزی دست کم سه ساعت از
محضرش فیض ها بردم و تلمذها کردم
که «عبور از خط» به تقریر او و به تحریر من،
ترجمه شد.
1
طرح نخستین غرب زدگی، گزارشی بوده به
«شورای هدف فرهنگ ایران»
(به سال 1340)
·
یکی از تفاوت های
اصلی نمایندگان ایدئولوژیکی طبقه کارگر با نمایندگان دیگر طبقات اجتماعی توان
تبیین درست و دقیق نظر خویش است.
·
حضرات حتی عنوان
شورای خود را دقیق فرمولبندی نکرده اند:
«شورای هدف فرهنگ ایران»
·
احتمالا منظور
حضرات شورای بررسی و یا تعیین اهداف و یا محتوای فرهنگ ایران بوده است.
·
هدف چیزی که نمی
تواند شورا داشته باشد.
2
گرچه موقع آن رسیده بود که اعضای محترم آن
شورا تحمل شنیدنش را بیاورند.
·
هارت و پورت توخالی
نمایندگان فاشیسم و فوندامنتالیسم از همین قرار است:
·
پوز اوپوزیسیونی
و چپنما گرفتن و غر زدن به عنوان ترفند مؤثری برای عوامفریبی:
·
در دوره ای که
کودکان مدرسه را به جرم خواندن کتابی و یا شنیدن رادیوئی به ساواک می بردند، جلال
و شاملو و غیره به انتشار خزعبلات خود ادامه می دادند و ضمنا از سانسور و بگیر و
ببند ناله سر می دادند.
·
انگار کتاب «غرب
زدگی» چیزی در حد «چه باید کرد؟» لنین است که «اعضای محترم شورا تحمل شنیدنش را نیاورند.»
3
ناچار این گزارش منتشر نشده ماند و نسخه های
ماشین نشده آن به دست این دوست و آن بزرگورا رسید،
که خواندند و زیر و روهاش
کردند و به پیراستنش یاد آوری ها نمودند.
از جمله این سروران، یکی دکتر محمود هومن بود
که سخت تشویقم کرد.
·
دکتر محمود هومن ـ
«مشوق سخت جلال» ـ کی بوده است؟
دکتر
محمود هومن (۱۲۸۷ ـ ۱۳۵۹)
استاد
فلسفه و شیمی
از
اعضای فراماسونری
·
دکتر محمود هومن
استاد دانشگاه های تهران و تبریز و دانشکده تربیت معلم تبریز بوده است.
·
تشویق خلایق، عیبی
ندارد.
·
مسئله فقط دلیل و
کم و کیف این «تشویق سخت» است.
4
از جمله این سروران، یکی دکتر محمود هومن بود
که سخت تشویقم کرد
و به دیدن اثری از آثار ارنست یونگر آلمانی به نام «عبور از خط»
که مبحثی است در نیهلیسم.
·
اکنون این سؤال ناقابل
مطرح می شود که ارنست یونگر کیست که دکتر محمود هومن اثری از آثارش را به جلال آل احمد معرفی می کند.
ارنست یونگر (1895 ـ 1998)
نویسنده، فیلسوف، افسر آلمانی
مؤلف کتب بیشمار در ستایش از جنگ تحت عنوان
«رعد و برق فولادین»
مؤلف مقالات، رمان های تخیلی و قصه های کوتاه
او را به سبب کتب رادیکال، ضد دموکراتیک و نخبه ای اش
هموار کننده ی راه برای روی کار آمدن ناسیونال ـ سوسیالیسم محسوب می دارند.
مرتجع ترین نویسنده آلمانی
در اوایل سال های 1930 از ناسیونال ـ سوسیالیسم به سبب
توتالیتاریسم جنبش توده ای
ناسیونال ـ سوسیالیستی بی روح فاصله گرفت.
·
دلیل دکتر محمود
هومن روشن است:
·
ارنست یونگر بلحاظ
کاراکتر و سمتگیری سیاسی کپیه جلال آل احمد است.
·
ارنست یونگر
مرتجع ترین نویسنده آلمان و هموار کننده راه برای روی کار آمدن فاشیسم (ناسیونال ـ
سوسیالیسم) در آلمان است و ضمنا نماینده تئوری فاشیستی نخبگان است و توده ستیز
سرسخت و آشتی ناپذیری است.
·
پیگیری ارنست
یونگر در تئوری نخبگان به قدری است که حتی با تبدیل شدن جنبش فاشیستی به جنبش توده
ای مخالفت می ورزد.
·
حیف که جلال زنده
نماند تا دیده شود که نسبت به تبدیل شدن فوندامنتالیسم اسلامی به جنبش توده ای چه
موضعی می گیرد.
·
شاملو و دیگر
یاران ایدئولوژیکی جلال اما زنده بودند و دیده شد که بسان ارنست یونگر با همشیره
فاشیسم یعنی فوندامنتالیسم اسلامی، به مخالفت کشکی می پردازند.
·
نکته مهم اما چیز
دیگری است که دکتر محمود هومن کشف کرده است:
5
چرا که به قول او، ما هر دو (جلال و ارنست
یونگر) در حدودی
یک مطلب را دیده بودیم، اما با دو چشم
و یک مطلب را گفته بودیم، اما به دو زبان
·
کشف دکتر محمود
هومن شباهت ایدئولوژیکی میان فاشیسم آلمانی و فوندامنتالیسم اسلامی بوده است:
·
ارنست یونگر و جلال
آل احمد روح واحدی در دو اندام متفاوت بوده اند.
·
هر دو علیرغم
فرسنگ ها دوری از همدیگر، نکته واحدی را با دو چشم متفاوت دیده اند و ایده واحدی
را به دو زبان متفاوت بر زبان رانده اند.
·
چه فخرانگیزتر از
این!
·
آخوند زاده ای در
کشور عه هورا به همان ایدئولوژی رسیده که فاشیست دو آتشه ای در کشور آلمان.
6
و من که زبان آلمانی نمی دانستم، دست به
دامان خود او شدم
و سه ماه تمام هفته ای دست کم دو روز و روزی دست کم سه ساعت
از
محضرش فیض ها بردم و تلمذها کردم
که «عبور از خط» به تقریر او و به تحریر من،
ترجمه شد.
·
اینهم ثمره فکری
و فرهنگی ضرور تشویق:
·
ترجمه اثر
فاشیستی افراطی به زبان فارسی.
·
مردم بخت برگشته ایران
فقط همین را کم داشته اند.
·
البته پس از
رسیدن جلال آل احمدها به آرزوی ایدئولوژیکی ـ طبقاتی خود، یعنی پس از پیروزی
ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ اسلامی از ثروت ملی ایران در ترجمه و تبلیغ آثار
و افکار فاشیستی سنگ تمام گذاشته شده است.
·
اکنون در کشور عه
هورا بلحاظ بینش فاشیستی کمترین کم و کسری وجود ندارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر