سرچشمه:
صفحه فیسبوک
خاتون پناهی
فرق بزرگی است، میان کسی که تنها مانده
و کسی که تنهائی را انتخاب کرده است.
گارسیا مارکز
گاف
سنگزاد
·
یا گارسیا مارکز حرف
خود را ناتمام نهاده و یا حریف، حرف او را بطرزی نیمبند از متن مربوطه بریده و
ارزانی بنی بشر کرده است.
·
سؤال اکنون این
است که این فرق بزرگ از چه قرار است؟
·
کدامیک از آندو بهتر
است تا پیشه کنیم، رستگار شویم و خوش باشیم؟
·
حالا چه باید
بکنیم؟
·
کاری کنیم که
تنهای مان گذارند تا جزو تنها مانده های خوار و ذلیل محسوب شویم و یا همه پل های رابطه را پشت
سر خود خراب کنیم تا جزو منتخبین سربلند و سرافراز تنهائی محسوب شویم؟
·
پیش شرط تنهائی،
همبائی است.
·
اول باید کسی در
جهنمی با کسی و یا کسانی باشد، تا بعد تنهایش بگذارند و ره خویش گیرند و یا خود،
خود را از شر کسی و یا کسانی خلاص کند و تنهائی خود را خودخواسته جا بزند.
·
از گارسیا چه
پنهان که در جهنم طبقاتی بنی بشر اصولا و اساسا تنها و بی کس و بی پناهند.
·
تظاهر به دوستی
فت و فراوان است.
·
کیمیا اما دوستی
است.
·
نتیجه نهائی هم
یکی است:
·
فرق هم نمی کند
که تو خود را از اعضای جامعه و جهان ایزوله کنی و یا آنها تو را تنها گذارند.
·
انسان در جهنم طبقاتی
خواه و ناخواه محکوم به تنهائی است.
·
مگر اینکه بر ضد جامعه
طبقاتی برخیزد و تار و پود سیستم مبتنی و متکی بر تنهائی را درهم ریزد و نظمی نو
برانگیزد.
·
پیش شرط رهائی از
تنهائی سیستماتیک تحمیلی، خشکاندن باتلاق فردگرائی امپریالیستی است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر