امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)
(اسفند 1306)
تحلیل واره ای
از
شین میم شین
هوشنگ ابتهاج در پاسخ به این سؤال که
«آیا در شوروی هیچ ایراد و اشکالی نبود که در
نهایت منجر به فروپاشی
شد»، گفته:
«چرا!
مثلاً مارکس گفته بود سوسیالیسم فقط با
انقلاب
جهانی رخ میدهد.
لنین
گفت ما در روسیه انقلاب کردیم و سوسیالیسم برپا شد.
خوب.
نمیدانم این اشتباه بود یا درست بود ولی
شاید از همین جا بود که با محاصرۀ
شوروی این کشور پاشید.
اگر انقلاب جهانی شده بود شاید شوروی هم محاصره نمیشد.»
·
وقتی گفته می شود که توسل به مصاحبه
و موعظه به جای بحث و پژوهش علمی کسب و کار شیادان و عوامفریبان است، به همین دلیل
است:
1
·
سایه شاعر توده و حزب توده است.
·
سایه سراینده روندهای حماسی، عاطفی
و احساسی و روانی توده و حزب توده است و نه تئوریسین توده و حزب توده.
·
به همین دلیل برای روشنگری خواننده
در زمینه علل شکست سوسیالیسم ـ اگر به فرض کسی نیت آن را در دل داشته باشد ـ باید
به سراغ تئوریسین های توده و حزب توده رفت و نه به سراغ شاعر توده و حزب توده.
·
این حقیقت امر را حتی کودکان
کودکستان ها می دانند، چه رسد به گردانندگان مهرنامه.
·
سؤال اما این است که چرا در واویلا
قرعه به نام سایه شاعر افتاده است؟
2
·
اگر به فرض، گردانندگان مهرنامه نه
مشتی شیاد و عوامفریب، بلکه روشنگران مسئول، وطن پرست و انقلابی باشند، بیشک
خواهند گفت که تئوریسین های توده و حزب توده سی سال پیش در قصاب خانه روح الله شقه
شقه شده اند و طعمه ددان درنده ی بر و بحر گشته اند.
·
به همین دلیل کسی جز سایه باقی
نمانده تا بتوان به سراغش رفت.
3
·
علاوه بر این، تئوریسین های زنده ی
توده و حزب توده هم ترک خریت کرده اند و دیگر نام و نشان شان را در اختیار کسی
قرار نمی دهند تا بتوان به سراغ شان رفت و سؤال طرح کرد و به هنگام پاسخ به سؤال، سر
اندیشنده را از تن شان جدا کرد.
·
به همین دلیل چاره ای جز رفتن به
سراغ سایه نبوده است.
4
هوشنگ ابتهاج در پاسخ به این سؤال که
«آیا در شوروی هیچ ایراد و اشکالی نبود که در
نهایت منجر به فروپاشی
شد»، گفته:
«چرا!
·
اینهم پاسخ سایه شاعر به پرسش
شیاد:
·
یعنی تأیید جفنگ اندیشیده وسنجیده
شیاد:
·
طبیعی است که شوروی ایراد و اشکال
داشته باشد.
·
وقتی انسان بطور کلی جایزالخطا
باشد، مگر روس ها انسان نبوده اند که خطائی مرتکب نشوند.
·
حتی اولین مهره چهارده معصوم یعنی
شخص شخیص پیامبر کلی خطا مرتکب می شد و مرتب خدا با ارسال جبرئیل خطاهایش را گوشزد
می کرد.
·
سعدی در این زمینه کلی حکایت نوشته
است.
5
مثلاً مارکس گفته بود سوسیالیسم فقط با
انقلاب جهانی
رخ میدهد.
لنین گفت ما در روسیه انقلاب کردیم و
سوسیالیسم برپا شد.
·
ایراد و اشکال شوروی بنظر سایه هم
شنیدنی و هم سؤال انگیز است.
·
از سایه چه پنهان که جایگزینی کاپیتالیسم
با سوسیالیسم بوسیله مارکس و انگلس بر پایه تز موسوم به «درک و یا استنباط ماتریالیستی
تاریخ» اثبات می شود.
·
یعنی بر اساس دیالک تیک نیروهای
مولده و مناسبات تولیدی از سوئی و دیالک تیک زیربنای اقتصادی (مناسبات تولیدی) و
روبنای ایدئولوژیکی.
·
دیالک تیک مناسبات تولیدی و نیروهای
مولده بسط و تعمیم دیالک تیک فرم و محتوا ست.
·
محتوا (نیروهای مولده) بطور بی
امان و ناگزیر رشد می کند و روزی فرم (مناسبات تولیدی و یا قالب) برای محتوای
تنومند تنگ می شود و نتیجتا منفجر می شود.
·
به همان سان که شلوار بر اندام
کودک رشد یابنده روزی تنگ می شود و جر می خورد.
6
مثلاً مارکس گفته بود سوسیالیسم فقط با
انقلاب جهانی
رخ میدهد.
لنین گفت ما در روسیه انقلاب کردیم و
سوسیالیسم برپا شد.
·
آنچه سایه و دیگر بی خبران از مارکسیسم
ـ لنینیسم بر زبان می رانند و به عنوان ایراد و اشکال قلمداد می کنند، از قرار زیر
است:
الف
·
اولا مارکس و انگلس احتمال می دهند
که انقلاب سوسیالیستی در متروپول های سرمایه داری همزمان صورت گیرد، به همین دلیل
هم بین الملل سوسیالیستی را تأسیس می کنند تا مبارزه جهانی پرولتاریا بر ضد بورژوازی
را رهبری کند.
·
دلیل مارکس و انگلس رشد همگون سرمایه
داری رقابت آزاد است.
ب
·
سایه که به «سلامت سوسیالیسم» هنوز
ایمان دارد، قبل از ایمان آوردن بهتر است بداند که لنین بر اساس کوهی از اسناد و
مدراک و فاکت های عینی، تئوری امپریالیسم را استدلال و اثبات کرده است.
·
این بدان معنی است که سرمایه داری رقابت
آزاد جای خود را به سرمایه داری انحصاری و انحصاری دولتی داده و فاتحه بلندی بر
رقابت آزاد خوانده است.
·
دلیل لنین این بوده که سرمایه داری
در این مرحله دیگر نه رشدی همگون، بلکه ناهمگون دارد.
·
به همین دلیل تضادهای شدیدی میان
دول سرمایه داری رشدیافته و عقب مانده تشکیل می شوند و چه بسا به جنگ جهانی خونین
و پر تلفات میان آنان منجر می شوند:
·
به همین دلیل آلمان رشد می کند و
پرتقال عقب می ماند.
·
آلمانی که مستعمره ندارد و پرتقالی
که مستعمره دارد.
·
آلمان اما دلش می خواهد که جهان از
نو تقسیم شود و مستعمره داشته باشد و چه بسا حتی خود پرتقال عقب مانده را بسان پرتقال
ترد و شیرینی نوش جان کند.
·
جنگ جهانی اول در حقیقت جنگ میان دول
امپریالیستی بوده است.
·
یعنی جنگی بوده که میان دول سرمایه
داری انحصاری رخ داده است.
·
تا به قول لنین تقسیم جهان مورد
تجدید نظر قرار گیرد .
·
یعنی مستعمرات موجود از نو تقسیم
شوند.
ت
مثلاً مارکس گفته بود سوسیالیسم فقط با
انقلاب جهانی
رخ میدهد.
لنین گفت ما در روسیه انقلاب کردیم و
سوسیالیسم برپا شد.
·
لنین به همین دلیل امکان پیروزی پرولتاریا
در یک کشور را و به عبارت دقیقتر در سست ترین حلقه زنجیر کشورهای امپریالیستی را
تئوریزه و اثبات می کند و با انقلاب اکتبر صحت تئوری خود را به محک پراتیک می زند.
·
از این رو ادعای سایه مبنی بر
اینکه « لنین
گفت ما در روسیه انقلاب کردیم و سوسیالیسم برپا شد»، اگر ساده لوحانه نباشد، شاعرانه
است و ارزش و اعتبار علمی و تجربی ندارد.
·
سایه احتمالا بسان خیلی از خلایق
هنوز لنین را درست و حسابی نمی شناسد.
·
لنین یکی از کلاسیک های بی چون و
چرای جهان بینی پرولتاریا ست.
·
نام مارکسیسم ـ لنینیسم به این جهان
بینی بی دلیل نبوده است.
7
خوب.
نمیدانم این اشتباه بود یا درست بود
·
سایه انسان صادقی است و خودش می
داند که مسئله به این سادگی ها نبوده و نیست.
·
سؤال اما این است که چرا مصاحبه گر
حدس و گمان سایه را تصحیح نمی کند تا خواننده با خواندن حدسیات سایه گمره نشود؟
8
·
دلیل این سکوت مصاحبه گر را قبلا
گفته ایم:
·
اولا نمایندگان ایدئولوژی های غیر
پرولتری همه از دم بی سوادند و کمترین اطلاعی از جهان بینی پرولتاریا ندارند.
·
حضرات اصلا اندیشیدن بلد نیستند،
چه رسد به درک مارکسیسم ـ لنینیسم.
·
آنها در بهترین حالت، پرت و
پلاهائی جسته و گریخته از مارکس و انگلس و لنین شنیده اند ویا خوانده اند و همان
ها را هم به هنگام نیاز نشخوار می کنند.
·
هنری جز این ندارند.
·
نوشته های شان ارزش خواندن حتی
ندارند.
9
·
دلیل دیگر سکوت مصاحبه گر این است
که تقسیم کار میان شیاد و شاعر خلل ناپذیر است.
·
یعنی مصاحبه گر فقط حق پرسش دارد و
نه تصحیح.
·
چون تصحیح نظر شاعر، به معنی پاسخ
به پرسش خود خواهد بود.
·
البته در رسانه های امپریالیستی در
متروپول ها در صورتی که منافع استراتژیکی طبقه حاکمه در مصاحبه به خطر افتد، مصاحبه گر نیز از این تقسیم کار تخطی می کند.
10
نمیدانم این اشتباه بود یا درست بود
ولی شاید از همین جا بود که با محاصرۀ شوروی این کشور پاشید.
اگر انقلاب جهانی شده بود شاید شوروی هم محاصره نمیشد.
·
به این می گویند حواس پرتی شاعر و سکوت
موذیانه ی شیاد:
الف
·
اولا اینجا سخن از ایراد و اشکال
داشتن شوروی است و نه محاصره آن.
ب
·
ثانیا محاصره شوروی اصلا ربطی به
معیوب بودن سیستم سوسیالیستی ندارد.
ت
·
ثالثا نه در زمان «فروپاشی»، و نه حتی 50 سال قبل از آن، اتحاد شوروی
تحت محاصره نبوده است.
پ
·
رابعا کی ادعا کرده که دلیل شکست سوسیالیسم،
محاصره کذائی شوروی بوده است؟
ث
·
خامسا از شاعر و شیاد چه پنهان که
اتحاد شوروی بدترین محاصره ها و جنگ های داخلی و خارجی را از سر گذرانده بود و ققنوس وار نیرومندتر از قبل
از خاکستر خویش برخاسته بود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر