یکی از عوامل مهم در دیرکرد کارگران در پیوستن به جنبش ها و خیزش های اجتماعی، موقعیت اقتصادی و گاهی محرومیت های اجتماعی این طبقه است که با نیروی کار خود امرار معاش و زندگی می گذرانند.
خيزش کارگری راهگشای رهايی
( در بزرگداشت روز جهانی کارگر)
دکتر محمد حسین یحیائی
سرچشمه:
سایت روشنگری
http://www.roshangari.net
خيزش کارگری راهگشای رهايی
( در بزرگداشت روز جهانی کارگر)
دکتر محمد حسین یحیائی
سرچشمه:
سایت روشنگری
http://www.roshangari.net
• اگر کسی روایت دیگری از اکونومیسم نشنیده، اکنون می تواند از دکتر یحیائی بشنود:
• ایشان دیرکرد و یا عدم شرکت کارگران در جنبش های اجتماعی و سیاسی را در وضع اقتصادی وخیم آنان می دانند.
1
• اولا بدین طریق، این توهم اشاعه داده می شود که هرچه ثروتمندتر به همان اندازه انقلابی تر!
• (م. چشمه و سوسیال ـ دموکرات های وطنی هم از «طبقه» شمال شهرنشین به عنوان موتور انقلابات اجتماعی دم می زنند.)
2
• ثانیا این حقیقت امر مهم نادیده گرفته می شود که «بدون شعور انقلابی، انقلابی وجود ندارد!» (لنین)
• بدون نفوذ تئوری در توده، توده از قدرت معرفتی ـ نظری و روحی لازم برای تحول جامعه محروم خواهد بود.
• زیرا «وقتی تئوری انقلابی در توده نفوذ کند، به قهر مادی بدل می شود!» (مارکس):
• اگر نفوذ نکند، از قهر توده ای خبری نخواهد بود.
• دیالک تیک تئوری و پراتیک همین است، بدون تئوری نمی توان از کسی انتظار عملی داشت:
• عمله حتی قبل از ساختن دیوار، مدل فکری دیوار را در کله اش می سازد. (مارکس)
• توده نادان غول بی سر است!
• توده اما به خودی خود نمی تواند به چشمه های تئوری رهایی دست یابد و لذا تئوری باید از سوی روشنگران انقلابی (روشنفکران ارگانیک) به توده آموزش داده شود و در تشکیل گردان پیکار طبقاتی به توده کمک شود.
• دیالک تیک ماده و روح همین است:
• روشنفکران ارگانیک طبقه کارگر، معماران روح جامعه نوین اند.
3
• این نظر دکتر یحیائی با تجربه انگلس کاملا تباین و تضاد دارد:
• بنظر انگلس، بورژوازی با دشوار ساختن شرایط اقتصادی برای طبقه کارگر، انقلاب را بند از پای برمی دارد.
• (مراجعه کنید به استالینیسم چیست؟ در تارنمای دایرة المعارف روشنگری)
4
• نکته دیگری که دکتر در نظر نمی گیرند، این حقیقت امر است که طبقه کارگر شم (به قول مارکس در نامه به ابراهام لینکن) «غریزه طبقاتی خاص» خود را دارد و بهتر از خیلی از احزاب و سازمان های سیاسی تشخیص می دهد که در جنبش معینی شرکت بکند و یا نکند، از عوامفریبی، ناجی موعودی بسازد و یا نسازد!
• و وقتی که خود به سبب فقدان گردان طبقاتی خویش و یا ضعف آن، نتواند مهر خود را به پیشانی جنبش بزند و نتیجتا زمام امور را نیروی معین دیگری به دست گیرد، ناگزیر تن به اراده هیئت حاکمه و احیانا طبقه حاکمه جدید می دهد.
مسئله به این سادگی ها نیست که دکتر تصور و تصویر می کنند.
این جور نوشته ها باید تحلیل شوند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر