۱۳۹۰ بهمن ۱۵, شنبه

تمرین تفکر مفهومی (19)

شین میم شین

حافظ
ما از برون شده مغرور صد فریب
تا خود درون پرده چه تدبیر می کنند
(دیوان حاافظ، چاپ هشتم، آذر 1352، انتشارات امیرکبیر ص 150)


• حافظ در این بیت بر آن است که ما (انسان ها) بیرون پرده ایستاده ایم، خودفریبانه باد به غبغب می اندازیم و خود را کاره ای می پنداریم.
• غافل از اینکه تصمیمات و تدابیر در درون پرده اتخاذ می شوند و نه در برون پرده.

• حافظ در این بیت در آن واحد ـ بی آنکه خود بداند و بتواند بداند ـ چندین شناخت افزار دیالک تیکی را بسط و تعمیم می دهد و بعد آنها را برای اثبات صحت نظر خود تخریب می کند:

1

• حافظ دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک پرده نشین و ما بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده فراز (پرده نشین) را چنان مطلق می کند که برای فرود (ما) هیچ نقشی جز سراب و خودفریبی نمی ماند.
• حافظ بدین طریق، فاتحه بلندی بر دیالک تیک فراز و فرود و یا دیالک تیک پرده نشین و ما می خواند.
• چون در داربست دیالک تیک برای هیچکاره جائی وجود ندارد.

2

• حافظ ضمنا دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را به شکل دیالک تیک پرده نشین و ما بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن سوبژکت (پرده نشین) می داند.
• تصمیمات و تدابیر از سوی سوبژکت پرده نشین اتخاذ می شوند و به اوبژکت برون پرده (ما) ابلاغ می شوند.
• خودفریبی اوبژکت برون پرده تغییری در ماهیت امر نمی دهد:
• او اوبژکت هیچکاره باقی می ماند.
3

• حافظ ضمنا دیالک تیک جبر و اختیار را به شکل دیالک تیک پرده نشین و ما بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده جبر (پرده نشین) را چنان مطلق می کند که برای اختیار (ما) هیچ نقشی باقی نمی ماند و دیالک تیک جبر و اخیتار عملا فرو می پاشد.
• بدین طریق، «ما» سلب سوبژکتیویته (فاعلیت) می شود.
• سلب انسانیت می شود.
• چیزوراه می شود.
• تا حد آلت دست تنزل می یابد.
• اوبژکت واره می شود.
• هیچکاره و آشغال و بدردنخور می شود.
• به قول فروغ، تفاله انسان می شود.

• حال این سؤال پیش می آید و سینه سپر می کند که پرده نشین کذائی کیست که انسان را تا درجه اشیاء و اوبژکت بی شعور و بی نقش و بی تدبیر تنزل می دهد؟

• این همان سؤالی است که در تمرین قبلی خود را بسان جنی کوچک و سمج بر در و دیوار ذهن می کوبید و جواب می طلبید.

• حالا می توانیم به این پرسش پاسخ دهیم.

• پرده نشین کذائی طبقه حاکمه جامعه طبقاتی است.
• در زمان حافظ، اشراف بنده دار و فئودال و دربار است که واقعا هم در درون پرده، بدون حضور خلق اتخاذ تصمیم می کنند.
• توتالیتاریسم همین است!
• حکومت مطلقه همین است!
• شاه در درون پرده اتخاذ تصمیم می کند و خلق در برون پرده ول معطل است، هیچکاره است، مجری فرامین شاه است، نه مجری اراده خویش.

• از این رو ست که مقوله «راز» به مقوله اساسی جامعه فئودالی ـ بنده داری بدل می شود.

• راز مقوله مرکزی این فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی است.

• اسرار پشت پرده ـ قبل از همه ـ اسرار دربارها و قصور خان ها و فئودال ها ست.

• ندانمگرائی (اگنوستیسیسم) از آسمان نازل نمی شود.

• ندانمگرائی از بطن جامعه فئودالی ـ بنده داری سرمی کشد و رشد و نمو می کند.
• خلق در
این فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی عملا هیچ نمی داند.

• همه چیز در این جامعه نکبت زده در کلاف سر در گم ابهام و اسرار پنهان شده است.

• بیرون کشیدن زبان غلامان دربارها و قصور خانها و فئودال ها یکی از راه های معروف حراست از اسرار درون پرده است.

• هر خان و فئودال و شاهی عملا عالم الغیبی در خطه فرمانروائی خویش است.

• ندانستن برای خلق امری عادی است.
• خلق را به صدها فرسنگی کاخ ها و قصرها و دژها و برج ها راه نمی دهند تا به اسرار دربارها و مراکز قدرت پی ببرند.

• همین پدیده است که در تئوری شناخت سعدی و حافظ در فرم شکاکیت و تردیدگرائی (اسکپتیسیسم) و ندانمگرائی (اگنوستیسیسم) تبیین می یابد و جامه فلسفی در بر می کند.

• عالم الغیبی خدای کذائی نیز ـ در تحلیل نهائی ـ انعکاس آسمانی ـ انتزاعی عالم الغیبی خدایان زمینی است و لاغیر.

• طبیعی است که فلاسفه چنین جامعه ای همه چیزها، پدیده ها و سیستم های هستی طبیعی و اجتماعی را به مثابه اسرار مگو و غیرقابل شناخت تلقی کنند.


• توده به قول حافظ تماشاچی علاف و هیچکاره است و تصمیمگیر، طبقه حاکمه پرده نشین است.

• همین دیالک تیک پرده نشین و توده در آیینه زلال آسمان منعکس می شود و فرم دیالک تیک خدای پرده نشین و بشریت برون پرده به خود می گیرد.
• بدین طریق، خدای کذائی همه چیزدان و عالم الغیب تلقی می شود و بشریت بی خبر از همه چیز و در بهترین حالت خودفریب.

• حتی تعریف خدا مبنی بر اینکه همه جا هست و هیچ جا نیست و از همه چیز هستی با خبر است، چیزی جز انعکاس وجود اجتماعی طبقات حاکمه نیست:
• هر فئودالی هزاران جاسوس در خطه خویش دارد، که چشم و گوش او هستند.
• هر فئودالی از سری ترین مسائل رعایا باخبر است.

خدا با همه صفات و خصوصیات نیک و بدش، چیزی جز انعکاس آسمانی ـ انتزاعی طبقات حاکمه با همه صفات و خصوصیات نیک و بدشان نیست!

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر