• موضوعات زیرین نیز به عرصه پژوهش متدئولوژی مارکسیستی تعلق دارند:
1
• اصول تشکیل متدها2
• تشکیل متدها• منظور نه فقط تشکیل متدهای جدید، بلکه علاوه بر آن تغییر متدهای موجود است:
• به عنوان مثال:
الف
• تغییر متدها به قصد وسعت بخشیدن به حوزه استعمال آنها
ب
• تغییر متدها به قصد قابل انتقال کردن آنها از عرصه علمی به عرصه علوم دیگر.
3
• متدئولوژی مارکسیستی باید به مسائل زیر پاسخ دهد:
الف
• متدها در کدام عرصه ای از علوم قابل استفاده اند؟
ب
• قابل استفاده بودن متدها به چه پیش شرط هائی وابسته است.
ت
• مثلا آیا متدهای آزمایشی می توانند در علوم اجتماعی نیز مورد استفاده قرار گیرند؟
• پاسخ به این مسئله عبارت از این بوده که آری می توانند.
پ
• آیا عرصه استفاده از متدی محدود به علوم طبیعی است؟
4
• متدئولوژی باید به حل و فصل نظریات مختلف نیز بپردازد که بنا بر آن، هر متد یونیورسال می تواند برای حل هر مسئله مفروض علمی بکار رود.
5
• تعیین اعتبار متدها و درجه اعتماد به صحت نتایج حاصل از بکار بستن آنها نیز از وظایف متدئولوژی اند.
6
• از وظایف دیگر متدئولوژی علاوه بر این، یافتن پاسخ به این مسئله است که متدها خود و به هنگام استفاده از آنها چه ساختاری دارند و از چه بخش هائی تشکیل یافته اند؟
7
• متدئولوژی باید رابطه متقابل متدهای مختلف را مورد بررسی قرار دهد و به طبقه بندی متدها بپردازد.
8
• متدئولوژی باید به سؤالات زیر پاسخ دهد:الف
• متدها با کدام وسایل زبانی بهتر می توانند فرمولبندی شوند؟
ب
• آیا بهتر است که متدها بوسیله انسان بکار بسته شوند و یا بوسیله ماشینی؟
9
• یکی از مهمترین وظایف متدئولوژی عبارت است از بررسی متد دیالک تیکی ـ ماتریالیستی از نقطه نظرهای مختلف.
10
• از موضوعات دیگر متدئولوژی می توان متدیک های علوم مختلف، یعنی سیستم متدهائی را نام برد که در علوم مختلف و بوسیله علوم مختلف مورد استفاده قرار می گیرد.
11
• همه این وظایف نشان می دهند که متدئولوژی رشته مستقل از سایر علوم نیست، بلکه برعکس، به همکاری متنوع با آنها و قبل از همه با برخی از آنها نیاز مبرم دارد.
12
• متدئولوژی در وهله اول محتاج شالوده مطمئنی در فلسفه علمی یعنی در ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی است.
13
• متدئولوژی واقعا علمی نمی تواند بدون چنین شالوده ای موفق باشد.
14
• این واقعیت امر که متد اصول بدیهی ـ استقرائی عمدتا توسط دانشمندانی توسعه داده شده که موضع فلسفی مارکسیستی نداشته اند و یا حتی موضع ایدئالیستی ـ ذهنی داشته اند، تنها ظاهرا مغایر با این امر است.
15
• متد اصول بدیهی ـ استقرائی فقط یک استثناء است:• این متد یکی از متدهای نادر است که از پیش شرط های فلسفی ـ جهان بینانه نسبتا آزاد است.
16
• این امر اما در مورد مسائل مربوط به حوزه کاربست و یا استعمال این متد، دیگر صدق نمی کند:
الف
• عدم وجود پیش شرط های فلسفی منجر به آن می شود که به مسئله یاد شده پاسخ های نادرست داده شود.
ب
• این پاسخ های نادرست از «این ادعا که این متد تنها متدی است که ما بوسیله آن به کسب معارف مطمئن نایل می آییم!» آغاز می شود.
ت
• و بعد به پاسخ هائی از این قبیل می رسد که گویا «این متد اصلا نمی تواند معارفی در باره واقعیت بدنبال بیاورد!»
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر