اگر کسی مشتی بر میزی بکوبد، میز حتی نسبت به مشت واکنش نشان می دهد و ضربه وارده را بر دست مشت زن منعکس می کند.
آن سان که دست به درد می آید!
شین میم شین
سعدی
( دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی ، ص 92 ـ 93)
• یکی را چو من دل به دست کسیآن سان که دست به درد می آید!
شین میم شین
سعدی
( دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی ، ص 92 ـ 93)
• گرو بود و می برد خواری بسی
• ز دشمن جفا بردی از بهر دوست
• که تریاک اکبر بود زهر دوست
• سعدی در این دو بیت، دیالک تیک «عشق» مورد نظر خود را تئوریزه می کند:
• کسی ـ بسان خود سعدی ـ دلش در گرو کسی دیگر بود و لذا خواری و خفت می کشید:
• به خاطر دوست از دشمن جفا می برد.
• برای اینکه زهر دوست، ضد زهر بزرگی است.
• ما برای تمرین تفکر مفهومی باید به حلاجی مفاهیم این دو بیت بپردازیم:
• «دل در گرو کسی داشتن»، «دوست»، «دشمن»، «جفا»، «خواری»، «زهر»، «تریاک»
1
مفهوم «دل در گرو کسی داشتن»
مفهوم «دل در گرو کسی داشتن»
• سعدی با این مفهوم، تئوری عشق مورد نظر خود را مطرح می سازد:
• تئوری عشق در فلسفه اجتماعی سعدی و حافظ یکی از ارتجاعی ترین و مهلک ترین تئوری ها ست.
• این تئوری ارتجاعی کماکان در جامعه عقب مانده ایران رواج وسیع دارد و به تخریب شعور توده ها منجر می شود.
2
مفاهیم «دوست» و «دشمن»
مفاهیم «دوست» و «دشمن»
• در تئوری عشق سعدی و حافظ اغلب با این دو مفهوم «دوست» و «دشمن» مواجه می شویم.
• دیالک تیک عینی عشق همیشه به شکل دیالک تیک عاشق و معشوق بسط و تعمیم می یابد.
• سعدی و حافظ اما به دیالک تیک عشق محتوای ارتجاعی ـ ایدئولوژیکی ـ طبقاتی بغرنج دیگری می بخشند:
• آنها دیالک تیک عشق را از سوئی به شکل دیالک تیک عاشق و دوست و از سوی دیگر به شکل دیالک تیک عاشق و دشمن بسط و تعمیم می دهند.
• بدین طریق عاشق کذائی زیر آتش همزمان دوست و دشمن کذائی قرار می گیرد:
• خیمه عاشق کذائی را هم توپخانه دوست در هم می کوبد و هم توپخانه دشمن.
الف
یکی را ـ چو من ـ دل به دست کسی گرو بود و می برد خواری بسی
• دل در گرو کسی داشتن، همان و خفت و خورای کشیدن همان!
• می توان گفت که سعدی در این حکم، دیالک تیک عشق را به شکل دیالک تیک ریاضت و لذت و یا به شکل دیالک تیک خفت و محبت بسط و تعمیم می دهد.
• خفت و خواری ـ بدین طریق ـ برای عشق پیش شرط تلقی می شود.
• عاشق بطور اوتوماتیک به کسی اطلاق می شود که به خاطر عشق کذائی، تن به هر خفت و خواری می دهد.
• ترفند ایدئولوژیکی سعدی و حافظ درست در همین جا ست:
• تن در دادن به خفت و خواری به آسانی آب خوردن به عشق معنی می شود و یا برعکس، عشق به معنی تحمل خفت و خواری.
• تنها شگرد طبقاتی ـ ایدئولوژیکی برای این تعریف من درآوردی از عشق و یا از خفت و خواری، تعریف دوست از نو است.
• سعدی و حافظ مقوله کذائی «دوست» را از نو تعریف می کنند:
• دوست کسی است که همه صفات جلاد خونریز قسی القلبی را در خود جمع کرده است.
• دوست کذائی کسی است که جز آزار عاشق خفتکش، سودائی در سر ندارد.
ب
ز دشمن جفا بردی از بهر دوست، که تریاک اکبر بود زهر دوست
ز دشمن جفا بردی از بهر دوست، که تریاک اکبر بود زهر دوست
• عاشق خفتکش اما از سوی دشمن نیز تحت ستم قرار می گیرد.
• دلیل دشمن اما برای اعمال ستم بر عاشق از چه قرار است؟
• چرا دشمن، عاشق خفتکش را که آزارش به موری هم نمی رسد، زیر آتش می گیرد؟
• خواننده باید به این سؤال باندیشد که ما بتدریج بر اساس فاکت های موجود در آثار سعدی و حافظ تشریح خواهیم کرد.
• عاشق کذائی در هر صورت از دشمن هم جفا می کشد و دم نمی زند.
• خفتکشی بدین طریق، به یکی از صفات ممیزه عاشق ارتقا داده می شود.
• موجود زنده اما طبیعتا و بطور اوتوماتیک در مقابل ستم واکنش نشان می دهد.
• خسرو روزبه ـ فیزیکدان سلحشور ـ در دفاعیات خود در بیدادگاه شاه، حتی این حقیقت امر را در مورد جمادات صادق می داند و اثبات می کند:
• اگر کسی مشتی بر میزی بکوبد، میز حتی نسبت به مشت واکنش نشان می دهد و ضربه وارده را بر دست مشت زن منعکس می کند!
• آن سان که دست به درد می آید!
• چگونه می توان از عاشق فلک زده خواست که حتی پست تر از جمادات باشد و از نشان دادن واکنش طبیعی نسبت به ستم پرهیز کند؟
• سعدی و حافظ برای این کار دست به استدلال می زنند:
• ستمکشی از دوست و دشمن هر دو به خاطر دوست است.
• چرا؟
• برای اینکه زهر دوست نه زهر، بلکه پادزهر است، تریاک است!
• این استدلال شیخ شیراز است.
• استدلالی که اصلا استدلال نیست، بلکه ادعای محض بی بنیاد است.
تحریف مقولات عشق، دوست، دشمن در فلسفه اجتماعی سعدی و حافظ به اوج می رسد.
ما این بحث را ادامه خواهیم داد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر