ریاضتکشی
شین میم شین
حافظ
نه عمر خضر بماند، نه ملک اسکندر
نزاع بر سر دنیای دون مکن، درویش
(دیوان حاافظ، چاپ هشتم، آذر 1352، انتشارات امیرکبیر ص 210)
شین میم شین
حافظ
نه عمر خضر بماند، نه ملک اسکندر
نزاع بر سر دنیای دون مکن، درویش
(دیوان حاافظ، چاپ هشتم، آذر 1352، انتشارات امیرکبیر ص 210)
• معنی تحت اللفظی این رهنمود حافظ به طبقه درویش عبارت از این است که چون عمر انسانی کوتاه و ثروت مادی زوال یابنده است، پس بر سر دنیای فرومایه نزاع نباید کرد!
• ما برای تمرین تفکر مفهومی، مفاهیم کلیدی این بیت را مورد تأمل قرار می دهیم:
• «درویش»، «عمر خضر»، «ملک اسکندر»، «دنیای دون»، «نزاع»
1
مفهوم «درویش»
مفهوم «درویش»
• حافظ به احتمال قوی، تمامت «گنجینه تئوریک» فلسفه اجتماعی ارتجاعی خود را از سعدی برگرفته است.
• اگر از میراث سعدی، بخش مثبت و مترقی ان را حذف کنند، میراث معنوی حافظ حاصل می آید.
• مقوله درویش یکی از مقولات اساسی فلسفه تاریخ (اجتماعی) سعدی است.
• او فصلی از بوستان و گلستان را نیز به طبقه درویش اختصاص داده است.
• سعدی بطور کلی و حافظ در این بیت، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک توانگر و درویش بسط و تعمیم می دهند و نقش تعیین کننده را از آن فراز (توانگر) می دانند و چنان به تحقیر بی رحمانه و چه بسا بی شرمانه فرود (طبقه درویش) می پردازند که آن تا حد گدا و انگل و پتیاره و عملا هیچ و هیچکاره تنزل می یابد.
• همین برداشت از توده های مولد و زحمتکش همچنان و هنوز در جامعه ایران رواج وسیع دارد.
• «روشنگران خیلی خیلی دموکرات» متعلق به اقشار خرپول، در صفحات انترنتی خود عکس کودک و پیر فقیری را نصب می کنند و به زعم خود به دستگیری و حمایت از «این بدبخت های بی همه چیز آشغال و تفاله و هیچکاره» سینه سپر می کنند.
• خواجه شیراز در این بیت نیز کاری جز این نمی کند:
• او طبقه درویش را با صراحت تمام مورد خطاب قرار می دهد و به نهی از منکر می پردازد:
• طبقه درویش هرگز نباید بر سر دنیای دون با طبقات توانگر به نزاع برخیزد.
2
مفهوم «دنیای دون»
نزاع بر سر دنیای دون مکن، درویش
مفهوم «دنیای دون»
نزاع بر سر دنیای دون مکن، درویش
• حافظ برای اثبات صحت فرمان اجتماعی ـ اخلاقی خود استثنائا استدلال هم می کند و دلیل می آورد.
• او مقوله دیرآشنای دنیا را به خدمت می گیرد و آن را به صفت قبیحه «دون» می آلاید.
• تمامت زیبائی ها و نعمات مادی و معنوی موجود به چرخش قلم خواجه ای عزل رتبه و مقام می شود و تا درجه آشغال و زباله تنزل می یابد تا نزاع بر سر آن، بیهوده و بی ثمر جلوه کند.
• ما برای درک ماهیت این رهنمود فئودالی ـ بنده داری حافظ، به تفکر مفهومی نیاز داریم.
• تفکر مفهومی رخنه به ذات چیزها، پدیده ها و سیستم ها و دعاوی و رهنمودها و احکام را میسر می سازد.
• حافظ از سوئی دیالک تیک لذت و ریاضت را به شکل دیالک تیک دنیا و عقبا بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن ریاضت (عقبا) جا می زند.
• دروغگو، ریاکار و مزور که نباید شاخ داشته باشد تا شناسائی شود.
• کسی که فکر و ذکرش صورت زیبای بنی بشر نر و ماده است، ناگهان به تارک الدنیا و مرتاضی تمامعیار استحاله می یابد تا رسالت ایدئولوژیکی طبقاتی خود را بی شرمانه جامه عمل بپوشاند.
• بدین طریق است که دنیای زیبا با خرابات و می و شاهد و ساقی و مغ و مغبچه و جام و شراب به چیزی گندیده و دون بدل می شود، تا عوامفریبی عملی شود.
• حافظ از سوی دیگر، دیالک تیک فراز و فرود معنوی را به شکل دیالک تیک عالی و دون بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن فراز معنوی (عالی و شربف و ممتاز) می داند.
• او با بی شرمی تمام بشریت را دو شقه می کند و اکثریت مولد و خلاق و سازنده آن را به صفت قبیحه «دون» می آلاید و اقلیت انگل و مفتخوار و پتیاره آن را به صفت عالی، شریف، ممتاز، اعیان و غیره می آراید.
• همین شیوه برخورد حافظ را در اواخر قرن نوزدهم، فلاسفه و تئوریسین های امپریالیسم و فاشیسم از نیچه تا هایدگر ادامه خواهند داد و از انسان سرور و نوکر سخن خواهند گفت و هیزم تئوریکی برای کوره های آدمسوزی فاشیسم را تهیه خواهند نمود.
• انسان یک مفهوم نوعی است، این فرمان بی چون و چرای خرد است!
• انسان تقسیم ناپذیر است، انسان را نمی توان به پست و برتر، به نوکر و سرور، به شریف و برده تقسیم بندی کرد، این فرمان بی چون و چرای فلسفه هومانیسم و روشنگری است.
3
مفاهیم «عمر خضر»، «ملک اسکندر»
مفاهیم «عمر خضر»، «ملک اسکندر»
• خضر بر اساس برخی روایات اسلامی، از پیامبران و بر اساس برخی دیگر از روایات، انسان صالحی بوده است.
• از معجزاتش این بود که روی هر زمین خشکی مینشست، زمین سبز و خرم میگشت و دلیل نامش، خضر(سبز) نیز همین است.
• مجموعهٔ روایات، مؤیّد آن است که خضر، طولانیترین عُمر را در میان فرزندان آدم دارد.
• حافظ برای اقناع طبقه درویش، دو دلیل در انبان تئوریکی خود دارد.
• دلیل اول این است که حتی عمر حضرت خضر ابدی نیست.
• دلیل دوم این که حتی ملک و مال اسکندر لایزال نیست.
• در قاموس حافظ تنها به چیزی می توان دل بست که ابدی باشد.
• نمی توان بسادگی باور کند، ولی حقیقت دارد:
• مبلغ خستگی ناپذیر «خوشباشی و عیاشی»، به دفاع از چیزهای ابدی سینه سپر کرده است!
• نه به عمر خضر راضی است و نه به ملک اسکندر!
• تناقضگوئی همزاد همیشگی همه عوامفریبان بوده است.
• سراینده شعر «ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم!» حتی به عمر خضرو ملک اسکندر رضا نمی دهد!
• حافظ اما با این مفهوم معصوم، حرف های پنهان زیادی برای گفتن دارد:
• تفکر مفهومی دستافزاری برای کشف حرف های ناگفته است.
• به قول لنین، برای «از صراحت گذراندن» احکام است.
• حافظ از سوئی دیالک تیک لذت و ریاضت را به شکل دیالک تیک ملک اسکندر و صرفنظر از دنیای دون بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن ریاضت (صرفنظر از دنیای دون) می داند.
• حافظ از سوی دیگر دیالک تیک دنیا و عقبا را به شکل دیالک تیک فانی و باقی بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن عقبا (باقی) جا می زند.
• این گشتاور جهان بینانهء مطلقا وارونه در جامعه حافظ بطرز غریبی ریشه دوانده است.
• آن سان که آن به عنوان حقیقت امر غیر قابل تردید و غیر قابل انکار تلقی می شود:
• از خرد تا کلان را سخن از دنیای فانی است و عقبای باقی!
• دینای مادی، واقعی ـ عینی به مثابه چیزی فانی و زوال پذیر به خورد خرد و کلان داده می شود تا دنیای واهی، خیالی ـ سوبژکتیف به عنوان چیز ابدی و لایزال جا زده شود.
• غافل از اینکه ماده لایزال است!
• غافل از اینکه ماده ازلی و ابدی است!
• غافل از اینکه ماده خلق ناپذیر و فناناپذیر است!
• هیچ چیز از بین نمی رود!
• تنها فرم چیزها ست که تعویض می شود!
• تنها تغییر چیزها ست که ابدی است!
• تنها تجزیه و ترکیب چیزها ست که بنظر عوام، مرگ و زندگی جلوه می کند!
4
مفهوم «نزاع»
مفهوم «نزاع»
• ما مفهوم «نزاع» را در تمرین قبلی مورد تأمل قرار دادیم.
• نهی از نزاع حافظ از تئوری اجتماعی ارتجاعی او ریشه می گیرد:
• حافظ به مثابه نماینده فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی فئودالی ـ بنده داری، مبلغ تئوری تسلیم و رضا ست.
• تمامت دیوان حافظ وقف همین تئوری ارتجاعی شده است.
حافظ مخالف سرسخت مبارزه طبقاتی برای تحول و توسعه وضع موجود است.
شعر حافظ افیون توده ها ست!
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر