۱۳۹۰ بهمن ۲۳, یکشنبه

این‌ باران ‌مرگبار که ‌همشیره ‌ی مرگ‌ است


گابریلا میسترال (لوسیا گادوی الکایاگا) (1889 ـ 1957)
شاعر و دیپلومات شیلیائی
برنده جایزه نوبل ادبی (1945)

این باران ریز و غمناک و هراس

برگرفته ‌از کتاب «شعر زنان ‌جهان»
برگردان فریده حسن زاده
مؤسسه انتشاارات نگاه، تهران (1380)
سرچشمه:
تارنمای ئیرما
http://irma-a.blogspot.com


• این‌ باران‌ریز، غمناک‌ و هراسان
• چون ‌اشک های ‌کودکی‌ گریان
• پیش‌ از چکیدن‌ بر خاک
• می‌ خشکد.

• نه ‌وزش ‌نسیمی، نه ‌جنبش‌ برگی‌

• اما بر گستره ‌هولناک‌ سکوت،
• زمزمه‌ ی‌ باران ‌است،
• تلخ‌ و بی‌ جان.

• آسمان‌ به‌ دلی ‌ماننده ‌است،
• بی ‌کرانه‌، شکافته ‌و تلخ.

• باران‌ نه، خون‌ می ‌بارد،
• آرام ‌و مداوم.

• انسان ها در خانه ‌ها
• غافلند
• از این ‌تلخی ‌جانفرسای
• از این ‌جاری‌ غمناک ‌آسمانی.

• سقوط آرام ‌و فرساینده
• قطرات ‌شکست ‌خورده ‌ی ‌آب،
• خمیده،
• و زمینگیر!

• باران ‌می‌بارد و همچون‌ شغالی‌ غم ‌انگیز
شب شهر را نظاره ‌می‌ کند،
• چه ‌خواهد جوشید، در سایه،
• از سینه ‌ی ‌زمین ‌مادر؟

• آیا تو سر بر سینه ‌ی ‌خواب ‌خواهی ‌نهاد
• آنگاه ‌که ‌بیرون ‌پنجره ‌ات
• غمگنانه ‌می‌بارد این ‌باران ‌ریز،
• این‌ باران ‌مرگبار که ‌همشیره ‌ی مرگ‌ است؟
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر