• گذار از انعکاس حسی بر انعکاس عقلی از طریق تشکیل ثابت ها صورت می گیرد.
• در این مسیر عناصر غیرماهوی، منفرد و تصادفی از انبوهه خواص انعکاس یافته حسی کنار گذاشته می شوند و عناصر ماهوی، عام و ضرور (که در گذار از طبقه منطقی موجود به طبقه منطقی دیگر ثابت می مانند) حفظ و تثبیت می شوند.
• نتایج این روند عبارتند از تصاویر انتزاعی ـ منطقی.
• فرم وجودی مادی این تصاویر را علامت، بویژه علامت زبانی می نامند که به شرح زیرند:
1
• واژه و یا کلمه2
• جمله حکمی3
• سمبل.• در روند تشکیل ثابت ها (انتزاع) بکمک واژه ها، مفاهیم ساخته می شوند که دیگر بطور مستقیم بر ابژکت های قابل ادراک حسی نسبت داده نمی شوند، بلکه ماهیت طبقه ای از ابژکت ها را منعکس می کنند.
• مراجعه کنید به ثبات
• مفاهیم وارد احکام می شوند.
• احکام بواسطه جملات حکمی از واقعیات امور یعنی از روابط موجود میان ابژکت ها و خواص آنها تصویرسازی می کنند.
• مراجعه کنید به واقعیت امر و حقیقت امر
• عقلی عبارت است از مجموعه تصاویر معنوی که بواسطه علائم ساخته می شوند.
• عقلی را باید در رابطه با واقعیت عینی به تجربی و نظری تقسیم کرد:
1
• تجربی (امپیریکی) زیرطبقه ای از عقلی است که عناصر متشکله آن (مثلا جملات پروتوکلی، جملات مشاهده ای) قرینه های خود را در عرصه حسی دارند و قاعدتا فقط از نمود خارجی ابژکت های عینی ـ واقعی تصویرسازی می کنند.
• مراجعه کنید به دیالک تیک نمود و بود، پدیده و ماهیت
2
• نظری (تئوریکی) زیرطبقه ای از عقلی است که عناصر آن (مثلا مفاهیم با درجه عالی تعمیم، احکام قانونی) بازسازی منطقی واقعیت عینی، بدون قرینه های حسی مستقیم اند و از ماهیت ابژکت های مربوطه تصویرسازی می کنند.
• مسئله رابطه میان حسی و عقلی بحث انگیزترین موضوع در تاریخ فلسفه بوده است:
1
سنسوئالیسم (حسگرائی) ماتریالیستی
سنسوئالیسم (حسگرائی) ماتریالیستی
• سنسوئالیسم (حسگرائی) ماتریالیستی حسی را بمثابه یک فرم انعکاس واقعیت عینی در نظر می گیرد.
• سنسوئالیسم (حسگرائی) ماتریالیستی البته روند انعکاس را نه به عنوان روند از آن خود کردن (تصاحب) روحی فعال واقعیت عینی بر بنیان کردوکار اجتماعی انسانی، بلکه به عنوان جریانی که سوبژکت شناسنده در آن عمدتا بطور منفعل شرکت می کند، در نظر می گیرد
• مراجعه کنید به سنسوئالیسم (حسگرائی)
2
امپیریسم (تجربه گرائی) ماتریالیستی
امپیریسم (تجربه گرائی) ماتریالیستی
• امپیریسم ماتریالیستی می کوشد گذار از حسی به عقلی را بر بنیان استنتاج توضیح دهد.
• مراجعه کنید به امپیریسم (تجربه گرائی)، استنتاج
3
سنسوئالیسم (حسگرائی) ایدئالیستی
سنسوئالیسم (حسگرائی) ایدئالیستی
• سنسوئالیسم (حسگرائی) ایدئالیستی حسی را از منشاء آن منفصل می کند و به عنوان امری اولیه در نظر می گیرد که از آن پدیده های حسی نشئت می گیرند.
4
امپیریسم (تجربه گرائی) ایدئالیستی
امپیریسم (تجربه گرائی) ایدئالیستی
• تلاش امپیریسم (تجربه گرائی) ایدئالیستی عبارت است از خلاصه کردن عقلی در تجربی و تجربی در ادراک پذیری حسی.
5
راسیونالیسم (خردگرائی)
راسیونالیسم (خردگرائی)
• راسیونالیسم اما بر عکس سنسوئالیسم و امپیریسم، برای حسی ارزش معرفتی ناچیزی قائل می شود و آن را بمثابه سراب فریبنده می انگارد.
• راسیونالیسم تنها برای دانش نظری (تئوریکی) ضرورت و حقیقت قایل می شود که از فهم، از ایده های مادرزاد و غیره نشأت می گیرد.
6
فلسفه کانت
فلسفه کانت
• در فلسفه کانت حسی وعقلی فرم های معرفتی قلمداد می شوند که مکمل یکدیگرند.
• کانت حسی را نقطه آغازین می شمارد:
• «کل تفکر باید به حسیت منسوب باشد، چون در غیر این صورت برای ما شیئی نمی تواند وجود داشته باشد.»
• (کانت، ب 33)
• بنظر کانت اما نگرش حسی، تنها بواسطه فرم های نگرش غیرتجربی محض از مکان و زمان امکان پذیر است.
• این محتوای دانش را به همراه می آورد، در حالی که فرم آن بوسیله مقوله های غیرتجربی که ذاتی فهم اند، پدید می آید.
• فهم بنظر کانت، در رابطه با محتوای دانش منفعل است، ولی در رابطه با فرم دانش فعال.
• فهم در تنوع برداشت های حسی انتظام و قانونمندی بر قرار می کند و طبیعت را بمثابه موضوع دانش (نه به عنوان طبیعت واقعی) پدید می آورد.
• از دیدگاه کانت حسی فقط شامل حال جهان پدیده ها و یا فنومن ها می شود.
• ماهیت چیزها از نقطه نظر کانت، غیر قابل شناسائی می مانند.
• مراجعه کنید به چیز در خود
• کانت با انفصال فنومن (نمود، پدیدهء) قابل شناسائی از ماهیت (بود) غیر قابل شناسائی، «فنومنالیسم» معرفتی ـ نظری را بنیانگذاری می کند.
• «فنومنالیسم» معرفتی ـ نظری نافی نظریه خود کانت مبنی بر ترکیب حسی و عقلی است.
• کانت در مرحله حسی بمثابه شناخت بی واسطه پدیده ها در جا می زند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر