مارکسیزم و آئین بهائی
سایت پژوهشنامه
نگارنده:
نادر سعیدی
درنگی
از
میم حجری
و
حضرت باب بیان داشتند
که
"دونالله موجود نمیشود الّا به دو جهت،
جهت وجودی
که
دال بر ظهور متجلّی است
و
جهت ماهیتی
که
همانطور که ذکر شد، در قاموس باب الله،
این بدان معنی است که تفاوت و تضاد ماهوی چیزهای هستی،
دلیلی «سوبژکتیو» دارد:
چون تمکین به عبودیت و قبول تجلی، هر دو به عهده موجودات نهاده شده است.
یعنی
موجودات
تعیین کننده محتوای ماهوی خویش اند.
مثال:
فرق و تفاوت و تضاد بید با درخت بادام و درخت بادام و بید با ببر و بزغاله و همه این نباتات و جانوران با بقال و بنا
بسته به این است
که
هر کدام از آنها به چه میزانی به بندگی (عبودیت الهی) گردن نهاده اند و به چه میزانی از انوار الهی به نصیب برده اند.
می توان این تئوری فقهی باب الله را با استفاده از دیالک تیک جبر و اختیار درک کرد و توضیح داد:
گذار دون الله از جمادیت به موجودیت (از بی جانی به جانداری، از بی روح بودن به روحمند بودن)
روندی جبری
بوده است.
خواهی نخواهی و عینی (اوبژکتیو) و تحمیلی
بوده است.
بسته به میزان برخورردای چیزها از تجلی الهی بوده است.
بسته به میزان انرژی مجذوبه بوده است.
ماهیت چیزهای هستی
اما
بر عکس،
اختیاری بوده است:
بسته به تن در دادن به عبودیت و قبول تجلی الهی بوده است.
باب الله
عملا و عینا
دیالک تیک جبر و اختیار
را
به رسمیت می شناسد.
دیالک تیک جبر و اختیار
را
فقهای اسلامی (سعدی، روحانیت، حافظ و غیره) هم می شناسند و به نحوی از انحاء تفسیر می کنند.
آیه لا اِکْراهَ فِی الدّین
(سوره بقره: ۲۵۶)
بخشی از آیة الکرسی است که به مسلمانان توصیه میکند غیرمسلمانان را به پذیرش دین اسلام مجبور نکنند و بر آزادی و اختیار انسان در پذیرش دین تأکید دارد.
این آیه هنگامی نازل شد که عدهای از انصار قصد اجبار فرزندان خود به پذیرش دین اسلام را داشتند
حافظ
رضا به «داده»، بده
وز جبین، گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است.
به رزق و روزی مقرره از سوی خدا (جبر) راضی باش و شکوه مکن.
برای اینکه در اختیار به روی من و تو بسته شده است.
حافظ
بر خلاف باب الله
منکر اختیار حتی بنی بشر است، چه رسد به اختیار همه موجودات.
در فقه اسلامی
مقوله فلسفی جبر به صورت جزم (دگم) مشیت الهی بسط و تعمیم داده می شود.
مشیت الهی گرایی
در
تحلیل نهایی
فرمی فقهی ئی از جبرگرایی است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر