درنگی
از
میم حجری
۱
در این عمر گُریزنده که گویی جز خیالی نیست
تو آن جاودان را در جهان خود پدید آور
که هر چیزی فراموش است و آن دم را زوالی نیست.
معنی تحت اللفظی:
در عمر خود که چون خیالی می گذرد و می گریزد،
آن ابدی
را
در جهان خود پدید بیاور که بر خلاف همه چیزهای هستی
زوال ناپذیر و لایزال است.
احسان طبری
در این بند آغازین این شعر
همه چیزهای هستی را فانی و «آن جاودان» انتزاعی را باقی
جا می زند.
اگر از همه چیزهای هستی تجرید به عمل آید، به مفهوم فلسفی ماده و یا وجود می رسیم.
«آن جاودان»
هم
که چیزی سوبژکتیو است،
که
توسط مریدان طبری پدید آورده می شود،
که
چیزی انتزاعی و مجرد است و هنوز نمی دانیم، چیست،
یکی از تجلیات فکری و روحی و رفتاری و اخلاقی است
و
در مفهوم فلسفی روح و یا شعور می گنجد.
معنی فلسفی و جهان بینانه این بند از شعر طبری
این است که ماده و یا وجود، چیزی فراموش و فانی و زوال یابنده است
و
روح و یا شعور
چیزی فناناپذیر و زوال ناپذیر و ابدی و باقی است.
جهان بینی طبری در این بند از شعر
ایدئالیستی است
و
فرقی با جهان بینی رسول اکرم و خمینی و عبدالکریم ندارد.
آنها از ذات لایزال الهی و فانی بودن دنیا و مافیها دم می زنند
و
طبری از فناناپذیری «آن جاودان».
سؤال این است که چرا کسی این شعر طبری را تحلیل نکرده است؟
دلیلش
به نظر ما این است
که مدعیان نمایندگی مارکسیسم، با مارکسیسم بیگانه بوده اند.
اصلا
توان تحلیل مارکسیستی چیزی را نداشته اند.
یکی از خدمات ارجمند دایرة المعارف روشنگری همین است:
فراگیری مارکسیسم و فوت و فن کاربست مفاهیم و متد و قوانین مارکسیستی به مشقتی عظیم.
۲
در این عمر گُریزنده که گویی جز خیالی نیست
تو آن جاودان را در جهان خود پدید آور
که هر چیزی فراموش است و آن دم را زوالی نیست.
منظور طبری از «آن» در مفهوم «آن جاودان»،
دم و یا لحظه است.
دم و یا لحظه ای که توسط مریدان طبری پدید آورده می شود.
می توان به وضوح دید
که
طبری در این بند از شعر،
دیالک تیک دم و عمر
را
خواه و ناخواه، آگاه و ناخودآگاه
در مد نظر داشته است.
دیالک تیک دم و عمر
را
عمر خیام
هم
به شکل دوئالیسم دم و عمر بسط و تعمیم داده و وارونه ساخته است.
عمر خیام
نقش تعیین کننده را در دوئآلیسم دم و عمر از آن دم جا می زند
و
فضیلت غنیمتدانی دم را مد می کند و رواج می بخشد.
«آن جاودان» طبری هم حاوی و حامل بیش و یا کم مفهوم غنیمتدانی دم خیام است.
دیالک تیک دم و عمر
اما
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل است.
طبری
(و خیام و حافظ و غیره)
به وارونه سازی دیالک تیک جزء و کل (دم و عمر) دست می زنند.
جزء (دم، «آن جاودان»)
را
مطلق می کنند.
خطرناکی تئوریکی این وارونه سازی حضرات
اما
آنجا ست
که
حقیقت در کل (عمر) است و نه در جزء (دم).
ضمنا
جزء و دم و «آن جاودان»
اصلا نمی تواند مجزا از کل وجود داشته باشد تا غنیمت دانسته شود و یا پدید آورده شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر