مهدی تدینی
(۱۳۵۹)
پروژهٔ اصلی دیگر او انتقال و شرح اندیشهها و نظریات ارنست نولته،
متفکر و تاریخنگار آلمانی و از شاگردان مارتین هایدگر
است.
درنگی
از
میم حجری
۱
بخش بزرگی از چپها در جهان دغدغۀ فلسطین را دارند.
البته آنچه امروز دیگر کسی به یاد نمیآورد
این است
که
روزی روزگاری قضیه برعکس بود:
در اوایل پیدایش کشور یهود
چپها عموماً حامی یهودیان بودند.
دلیلش هم روشن بود:
در میان جناح راست و فاشیست، یهودیستیزی شایع بود
و
چپها در مقابل، حامی یهودیان بودند.
بنابراین، پیدایش دولت یهود با همدلی چپ همراه بود.
من ـ زور حریف از «چپ ها»، همان منظور مرادش ارنست نولته است.
چپ های اروپایی است
و
نه
چپ های آسیایی و ایرانی.
ما تقریبا همه آثار حزب توده را خوانده ایم و اشاره ای حتی به آنتی سمیتیسم (یهودی ستیزی) فاشیسم در آنها ندیده ایم.
چپ عنقلابی ایران
(فدائیان و مجاهدین خلق و اسلام و دیمدام و لیملام و غیره)
طرفدار خلق فلسطین بوده اند و مخالف خلق یهود.
گروه موسوم به راه کارگر
حتی
معروف به گروه فلسطین بوده است.
چون در صدد خروج از کشور و پیوستن به چریک های خلق فلسطین بوده اند.
برخی از اعضای حزب توده
هنوز هم لاطائلات نیچه را منتشر می کنند
و
وقتی به چالش می کشی،
می فرمایند:
«خسرو روزبه هم فاشیست بوده است.»
در طویله های چپ شرق
تنها چیزی که یافت نمی شود، شعور مارکسیستی است.
خیلی از راه توده ای ها کلمه دیالک تیک را هنوز حتی نشنیده اند و برای شان بدعتی محسوب می شود.
دلیل سمپاتی کمونیست های اروپا به دولت خلق یهود،
نه فقط آنتی سمیتیسم خونین فاشیسم، بلکه مهر کمونیست های خلق یهود بر پیشانی دولت خلق یهود بود که چالش ایده ئولوژیکی دشواری را با طرفداران صهیونیسم داشتند.
تنها توده ای هایی که مطلع به انتی سمیتیسم فاشیسم بوده اند،
بهودی های توده ای کشور بوده اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر