۱۴۰۲ آبان ۲۲, دوشنبه

درنگی در پیشگفتاری از مسعود امیدی بر «رفرم یا انقلاب» از روزا لوکزمبورگ (۶)

 

 

 رفرم یا انقلاب
 از دیدگاه رزا لوکزامبورگ
 
نویسنده :
 الیزابت شولته 
 برگردان :
مسعود امیدی
 

درنگی

از 

یدالله سلطانپور


مقدمه مترجم

ادامه

 

رویکرد جبرگرایانه

 (روی دیگر سکه اراده گرایانه) 

که 

با پذیرش ساختار موجود واقعیت عینی، درافتادن به دور باطل اقداماتی جزئی ، 

قید کار آگاهگرانه و هدفمند و برنامه ریزی شده در جهت دگرگونی اساسی واقعیت عملا موجود و دستیابی به آرمان را می زند 

و

 علی رغم مامایی که در رویکرد اراده گرایانه زایمان زودرس را دنبال می کند، 

به ضرورت و اجتناب ناپذیری زایمان به مثابه رویدادی متفاوت از اقدامات مراقبتی و امری کیفی و دگرگون ساز باور ندارد و از این رو اقدامات بهداشتی و مراقبتی اش از مادر را در جهت یک زایمان راحت تر نمی بیند

 بلکه اساساً چشم انداز زایمان را به فراموشی سپرده و فکر می کند شاید همین مراقبت ها بدون رویداد چالشی و حیات بخش زایمان ، منجر به پای گذاشتن نوزاد به جهان زمینی خواهد گردید.

معنی تحت اللفظی:

برخورد دترمینیستی (برخورد مبتنی بر جبرگرایی)

برخلاف برخورد وولونتاریستی (برخورد مبتنی بر اراده گرایی)

به ضرورت و اجتناب ناپذیری انقلاب باور دارد.

 

تنها تفاوت و تضادی که مسعود امیدی بین اراده گرایی و جبرگرایی کشف کرده،

باور و یا فقدان باور به جبر (ضرورت) و اجتناب ناپذیری زایمان (انقلاب) است.

 

اگر اراده گرا به ضرورت و اجتناب ناپذیری زایمان ایمان نداشته باشد،

مرض که ندارد، همه نیروی خود را برای زایمان بسیج کند.

ایراد بینشی مسعود امیدی  

این است که تعریف علمی روشنی از جبرگرایی و اراده گرایی ندارد.

ما با انواع مختلف جبرگرایی و اراده گرایی سر و کار داریم.

وقتی مسعود امیدی از اجتناب ناپذیری زایمان دم می زند،

جبرگرایی و به عبارت علمی و دقیق، دترمینیسم مکانیکی را در نظر دارد.

و

از دترمینیسم دیالک تیکی غافل است.

وولونتاریسم (اراده گرایی) هم انواع مختلف دارد.

 

اراده گرایی فاشیستی

مخالف سرسخت زایمان (انقلاب) و طرفدار سرسخت عنگلاب (رستاوراسیون و ضد انقلاب و یا ارتجاع) 

است.

اراده گرایی آنارشیستی

در صدد محو دولت سرمایه داری و تبدیل جامعه به حیطه فرمانفرمایی خرده مالکین و خرده بورژوازی است.

اراده گرایی فئودالی ـ فوندامنتالیستی

در صدد برگردان چرخ تاریخ به صدر اسلام و صدر سلیمان و صدر کوروش و غیره 

است.

 

فقر مفهومی

بیگانگی با تعریف علمی و استاندارد مفاهیم

مسعود امیدی

را

به منجلاب فقر فلسفی سوق داده است.


سؤال این بود که منظور از اراده گرایی چیست؟

 

اگر مسعود امیدی با دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) آشنا بود،

در مقابل جبرگرایی، نه اراده گرایی را، بلکه اختیارگرایی را قرار می داد.

 

نماینده فلسفی اختیارگرایی چیست؟ 


جبرگرایی و اختیارگرایی

مکاتب فقهی و فلسفی دیرآشنایی  اند.

 

 

مثال:

سعدی 

گلستان باب اول

گر گزندت رسد ز خلق مرنج

که نه راحت رسد ز خلق نه رنج

از خدا دان خلاف دشمن و دوست

کاین دل هر دو در تصرف اوست

گر چه تیر از کمان همی‌گذرد

از کمان دار بیند اهل خرد

معنی تحت اللفظی:

اگر خلایق صدمه ات زدند،آزرده خاطر مباش.

خلایق نه رنج می رسانند و نه راحت.

مخالفت و خصومت خلایق را از خدا بدان که تعیین کننده کردوکار خلایق است.

خردمند تیر را از کماندار می داند و نه از کمان،

 اگرچه تیر از کمان عبور می کند.

 

سعدی 

(راوی)

در این شعر

دیالک تیک جبر و اختیار 

را

به شکل دیالک تیک مشیت الهی و خلق بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن جبر (مشیت الهی) می داند و اختیار (خلق) را تا حد هیچ و پوچ تنزل می دهد.

 یعنی

دیالک تیک جبر و اختیار

را

به

شکل دوئالیسم همه چیز و هیچ، همه کاره و هیچکاره بسط و تعمیم می دهد.

اختیارگرایی

به نمایندگی آنارشیسم (در ایران فدائیان و مجاهدین خلق)

 بر عکس، 

اختیار را مطلق می کند و جبر را تا حد هیچ و پوچ تنزل می دهد.


مثلا

نخبه

(فدایی، مجاهد)

را

تاریخ ساز جا می زنند.

تفاوت نیچه ئیسم و فاشیسم با فوندامنتالیسم

در تعیین و تعریف نخبه است:

نخبه نیچه ئیسم و فاشیسم 

اجامر متعلق به نژاد عنتر اند.

نخبه فئودالیسم و فوندامنتالیسم

 الله

انبیاء

ائمه

اولیا

فقها

شهدا

فدائی

مجاهد

و

غیره

است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر