۱۴۰۰ فروردین ۵, پنجشنبه

میتسه گربه ـ مینی موش (۱۸)

 gebrauchtes Buch – Muschi Miezekatze. [Hardcover] – Muschi Miezekatze. [Hardcover]

 

جینا روک پاکو

(۱۹۳۱)

 

برگردان

میم حجری

 

مینی موش تصادف می کند.

 

  ·    زنگ در خانه  به شدت به صدا در می آید.

 

·    پطر می دود و در را باز می کند.

 

·    «گربه تو!»، بچه ها داد می زنند.

·    «گربه تو رفته زیر ماشین!»

 

·    «نه!»، پطر می گوید.

·    «نه!»

 

·    ادعای بچه ها اما حقیقت دارد.

 

·    گربه ای که در حاشیه خیابان افتاده مینی موش است.

 

·    او زنده است.

 

·    پطر او را با احتیاط تمام برمی دارد و به خانه می برد.

 

·    «مادر!»، پطر صدا می زند.

 

·    مادر دست از هر کاری برمی دارد و فوری مینی موش را با ماشین به مطب دامپزشک می برند.

 

·    «گربه تو بار دیگر شانس آورده!»، دامپزشک می گوید.

·    «فقط پای عقبی اش شکسته است!»

 

·    دامپزشک به مینی موش آمپول می زند.

 

·    «باید بی حرکت بماند؟»، پطر می پرسد.

 

·    «نه!»، دامپزشک می گوید.

·    «او می تواند روی سه پا راه برود!» 

 

·    «همه چیز رو به راه خواهد شد!»، وقتی که به خانه برمی گردند، پطر به مینی موش می گوید و می زند زیر گریه.

 

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر