میم حجری
۴۹۶۲
سنگ سخنگو
هیچ عشقی وجود نداره
سگ سخن جو
اگر چیزی وجود نداشه باشد
مفهوم مربوط بدان تشکیل نمی شود.
مهم تعریف مفاهیم است.
عشق چیست؟
خدا چیست؟
عقل چیست؟
۴۹۶۳
سنگ سخنگو
چیشد احساس کردی عاشقی؟!
سگ سخن جو
علامت عشق
از دست رفتن بی اراده و بی اختیار دل است
خواجه گفته است:
دل می رود ز دستم
صاحبدلان خدا را
ای کسانی که دل دارید
دل من از دستم می رود
۴۹۶۴
سنگ سخنگو
قرار بود اب و برق مجانی بشه ولی الان جق زدن هم پولی شده و ایشون صاحبش هستن
سگ سخن جو
مشخصه مهم اشراف فئودال و روحانی
ستاندن است.
ستاندن به هر بهانه
حتی به بهانه خودارضایی خلایق
۴۹۶۵
سنگ سخنگو
وقتی یه دختر به خاطر یه پسر اشک میریزه یعنی واقعاً عاشقشه... اما وقتی یه پسر به خاطر یه دختر اشک بریزه یعنی هیچ وقت دیگه نمیتونه دختر دیگه ای رو مثل اون دوست داشته باشه
سگ سخن جو
سکنه جنقوری همه چیز دان مادرزادی اند.
همه چیز دانان نادانند.
کسب و کار زنان جنقوری
گریه و زاری است.
هنر دیگری ندارند.
همه چیز بهانه برای گریه و زاری
است.
حریفه ای دیروز نوشته بود:
عرعری از خری را شنیده و زده زیر گریه.
خر چه می داند که عشق به چه معنی است
۴۹۶۶
سنگ سخنگو
نیمه شعبان برای ما مناسبت شده برای تعارف و تشریفات.... همین.
حزب اللهی
سگ سخن جو
نیمه شعبان
برای شما مایه تعارفات و تشریفات است
و
تمامی شعبان
برای ما مایه تشنجات و تهوعات است.
ببین تفاوت ره از کجا ست تا به کجا
۴۹۶۷
سنگ سخنگو
میخوام آدم خوبه باشم
سگ سخن جو
ویرایش:
میخوام آدم خوبی باشم.
تو آدم خوبی هستی.
زحمت بیهوده مکش.
ضمنا
تو اولین دوست ما بوده ای.
ما بسته تو هستیم
لازم به بستنی نیست.
سیاوش کسرایی
۴۹۶۸
سنگ سخنگو
کسی که آرزوهایش بزرگ نباشند
به
جای بزرگی هم نمی رسد.
سگ سخن جو
۱
برای رسیدن به جای بزرگ
باید خ. مال و آدمکش و ج. کش بود و نه آرزومند.
۲
آرزوی بزرگ
نه
آرزوی شخصی
بلکه
آرزوی همگانی است.
مثال:
آرزوی رهایی زنان و رحمتکشان از قید و بند استثمارگران
ربطی به آرزومند ندارد.
۴۹۶۹
سنگ سخنگو
۷۰درصد انگیزه من از دیدن فیلم های کره ای و ترکی دیدن آزادی، لباس ها، تمیزی ، غذا ها و ابراز عشق تو مکانهای عمومیشونه.
سگ سخن جو
۳۰ درصد دیگرش چیه؟
فیلم ها
۱۰۰ در ۱۰۰
فیلم اند و نه حقیقت
همین پریروز
عردوغان عرعرکنان قرارداد استانبولی را لغو کرد که کشتن زنان را قابل تعقیقب ومجازات می دانست
تو به این طویله اسم خطه اختیار (آزادی) می دهی؟
مدت زمان کار زحمتکشان در کره ۶۰ تا ۸۰ ساعت درهفته است
رس خلایق کشیده می شود
۴۹۷۰
سنگ سخنگو
ناخوش او خوش بوَد در جان من
جان فدای یارِ دل‌رنجان من
عاشقم بر رنج خویش و درد خویش
بهر خشنودی شاهِ فردخویش
خاک غم را سرمه سازم بهر چشم
تا ز گوهر پر شود دو بحر چشم
اشک کان از بهر او بارند خلق
گوهرست و اشک پندارند خلق
من ز جان جان شکایت می‌کنم
من نیَم شاکی، روایت می‌کنم
سگ سخن جو
عرفان
مکتب خردستیزی است.
مولانا
علیرغم داشتن افکار تصادفی والا
مبلغ خستگی ناپذیر خریت و خرافه است.
اشک
چیزی عینی است.
مولانا اما اشک را از عینیت آن تهی می کند و سوبژکتیویزه میکند:
بدین طریق اشک خر برای رهبر
درنظرخودش گوهر است و در نظر خلق آب چشم
۴۹۷۱
سنگ سخنگو
انگار هیچکس در هیچ کجای دنیاخوشحال نیست
سگ سخن جو
خری که می خندد
خبر هولناک را هنوز نشنیده است
برشت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر