۱۴۰۰ فروردین ۹, دوشنبه

میتسه گربه ـ مینی موش (۲۴) (بخش آخر)

gebrauchtes Buch – Muschi Miezekatze. [Hardcover] – Muschi Miezekatze. [Hardcover]

 

جینا روک پاکو

(۱۹۳۱)

 

برگردان

میم حجری

 

مینی موش با امیلیو آشنا می شود. 

 

·    از زمانی که میتسه گربه ـ مینی موش با اهالی خانه نقل مکان کرده است، خیلی چیزهاعوض شده است.

 

·    زنگ در اینجا بلندتر است.

 

·    یخچال در جای دیگری قرار دارد و در باغچه بوته یاس یافت نمی شود.

 

·    مینی موش به دو گربه بیگانه برخورد می کند.

·    ولی با آنها باید بتدریج آشنا شود.

 

·    صبح یکی از روزها ـ اما ـ ناگهان سر و کله سگی در چمنزار پیدا می شود.

 

·    مینی موش چنان موهای بدنش را پر باد می کند که دو برابر بزرگتر از خود جلوه می کند.

 

·    سگ به او دم تکان می دهد.

 

·    «او می خواهد که دوست تو باشد!»، پطر به مینی موش می گوید.

·    «نگاه کن، دم تکان می دهد.»

 

·    کسانی که صاحب سگ هستند، او را امیلیو صدا می زنند.

 

·    سگ به خانه بغلی می رود.

 

·    «امیلیو آنجا زندگی می کند»، پطر به مینی موش توضیح می دهد.

·    «شاید با همدیگر دوست شدید.»

 

·    مینی موش هنوز نمی داند.

 

·    مهم هم نیست.

 

·    مهم این است که پطر با او ست.

 

 پایان

(۱ آوریل ۲۰۱۰)

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر