جینا روک پاکو
(۱۹۳۱)
برگردان
میم حجری
مینی موش نقل مکان می کند.
· روزی از روزها، مادر ـ پدر به پطر می گویند که باید نقل مکان کنند.
· آنها باید به زندگی در شهر دیگری بپردازند.
· «این اما خیلی غم انگیز است!»، اینگا دوست دختر پطر می گوید.
· «با مینی موش چی می کنید؟»
· «عجب سؤال یاوه ای!»، پطر می گوید.
· «مینی موش البته که با ما نقل مکان می کند.»
· «گربه ها به خانه ها تعلق دارند، نه به سکنه خانه ها!»، اینگا می گوید.
· پطر اما نظر اینگا را نمی پذیرد.
· وقتی که مبل و اساس خانه به بیرون برده می شوند، مینی موش را ترس برمی دارد.
· پطر او را در حمام زندانی می کند.
· مینی موش بعد در سبد خاص خود به خانه دیگری، در شهر دیگری برده می شود.
· در خانه جدید از سبد بیرون می آید و دور و بر خود را هراس زده ورانداز می کند.
· «تو خواهی دید که اینجا خیلی زیبا ست!»، پطر می گوید.
· «فکر می کنی که مینی موش فرار خواهد کرد؟»، پطر از مادرش می پرسد.
· «امکانش هست!»، مادر می گوید.
· آنگاه می بینند که در خانه باز است، ولی مینی موش اعتنائی بدان نمی کند و به بغل پطر می پرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر