جینا روک پاکو
(۱۹۳۱)
برگردان
میم حجری
مینی موش شبح واره است.
· بعد از ظهر، مادر در زیر زمینی خانه بود.
· مینی موش هم با او به زیر زمین رفته بود.
· مادر متوجه رفتن اونشده بود.
· مادر در زیر زمین را می بندد و مینی موش زندانی می شود و فریادش به گوش کسی نمی رسد.
· تا این که سرانجام یکی از پله ها پائین می رود.
· مینی موش پشت در زیر زمینی خانه منتظر می ماند، تا هر چه زودتر بیرون رود.
· به محض این که ژول کوچولو از طبقه اول خانه در زیر زمین را باز می کند، مینی موش مثل برق بیرون می جهد.
· «کمک!»، ژول کوچولو داد می زند و فریادش در تمامی ساختمان طنین می اندازد.
· «در زیر زمین اشباح وجود دارد!
· من شبحی را دیدم!»
· وقتی که پطر به کمک او می شتابد، مینی موش را می بیند.
· «ژول کوچولو، شبح تو هیئت گربه واری نداشت؟»
· اما ژول کوچولو، مصرانه ادعا می کند که شبحی که او دیده غول آسا بوده است و چشمان شعله وری داشته است، چشمانی مثل شعله دوزخ!
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر