خواجه نظامالدین عبیدالله زاکانی معروف به عبید زاکانی
(۷۰۱ ـ ۷۷۲ هجری قمری)
رساله اخلاق الاشراف
نهايت خساست
ویرایش و تحلیل
از
یدالله سلطان پور
باب چهارم
در عدالت
مذهب مختار
۱
تا ظلم می کردند دولت ایشان در ترقی بود و ملک معمور.
چون زمان به کسری انوشروان رسید،
او از رکاکت رای و تدبیر وزرای ناقص عقل
شیوه عدل اختیار کرد،
در اندک زمانی کنگره های ایوانش بیفتاد،
و آتشکده ها که معبد ایشان بود به یک بار بمرد،
و اثرشان از روی
زمین محو شد.
این ادعای عبید، ضد حدیث معروف است
که
کشور با کفر دیر پاید، ولی با ظلم فروپاشد.
الملک یبقی مع الکفر ولایبقی مع الظلم
بازدیدم که ظالمان بودند
در جهان هفتهای نیاسودند
زانکه او ظالم و مسلمان بود
خلق، عاجز، خدای ناخشنود
چشم دل بازکن زروی یقین
ظلم حجاج (و) عدل کسری بین
این یکی کافر و پسندیده
وین مسلمان ولی نکوهیده
ظلم از هرکه هست نیک،بد است
وانکه ار ظالم است نیک بد است
هر کجا عدل روی بنمودست
نعمت اندر جهان بیفزودست
هر کجا ظلم رخت افکنده است
مملکت را زبیخ پرکنده است
عدل بازوی شه قوی دارد
قامت ملک مستوی دارد
هم
سنایی
انوشیروان
را
مظهر عدل جا می زند
و
هم
عبید.
ولی آندو دولت او را به دو طرز متضاد ارزیابی می کنند.
به
قول سعدی
پیامبر اسلام
هم
مفتخر به زاده شدن در زمان انوشیروان بوده است.
اوشیروان
اما
به
همان اندازه عادل بوده که خمینی و خامنه ای جلاد و شیاد
عادل بوده اند.
انوشیروان
حزب توده زمان خود
(مزدکیان)
را
بسان خمینی و خامنه ای
قتل عام کرده است.
دلیل عادل قلمداد کردن او
دادن یارانه به مستضعفین بی سر و بی سازمان و بی سردار بوده است.
یارانه انوشیروان
عینا و عملا
اجرای جزئی از برنامه حزب بزرگ توده بوده است.
۲
امیرالمومنین مشید قواعد دین عمربن خطاب
- رضی الله عنه -
که به عدل موصوف بود
خشت می زد، و نان جو می خورد
و
گویند خرقه اش هفده من بود،
معاویه به برکت ظلم ملک از دست امام علی - کرم الله وجهه - بدر برد.
اهل تشیع
حضرت علی
را
امیرالمؤمنین
می نامند
و
نان جو خوردن او
را
ایدئالیزه می کنند
و
پخمه ها
از خود نمی پرسند که با نان خالی چگونه می توان هیکلی غول آسا داشت.
عبید
عملا
میان انوشیروان و عمر
به
لحاظ دادگری کذایی
علامت تساوی می گذارد.
با این تفاوت که انوشیروان نه نان جو بلکه جوی خون می خورد.
خون فرزانگان و زحمتکشان
را.
۳
بخت النصر
تا دوازده هزار پیغمبر را در بیت المقدس بی گناه نکشت،
و
چند هزار پیغمبر را اسیر نکرد
و
ستوربانی نفرمود،
دولت او عروج نکرد
و
در دو جهان
سرافراز نشد.
عبید
همه خرافات جهان را در این جمله، یکجا دارد:
۱۲ هزار پیامبر کشته می شوند و چندین هزار اسیر.
بیت المقدس
بدین طریق
نه
بیت المقدش
بلکه
بیت الپیغمبر
بوده است.
بخت النصر بغدادی
از
دید عبید،
سعادتمند دو عالم بوده است.
سعادتمندی دنیوی کسی
را
می توان
به
تفسیر سوبژکتیوی از مفهوم سعادت
اثبات کرد
ولی
سعادت اخروی
را
نمی توان.
۴
چنگیزخان
که امروز به کوری اعدا در درک اسفل مقتدا و پیشوای مغولان اولین و آخرین است
تا هزاران هزار بی گناه را به تیغ بی دریغ از پای در نیاورد،
پادشاهی روی زمین بر او مقرر نگشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر