۱۳۹۹ اسفند ۲۵, دوشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۳۹۴)

     

میم حجری


۴۸۳۰

سنگ سخنگو

سیاوش
شاعری فیلسوف بود.
اگر خوداندیشی پیشه می کرد
عنگلاب اسلامی را با انقلاب اجتماعی عوضی نمی گرفت.
ماهیت فوندامنتالیستی - فاشیستی دار و دسته خمینی را کشف می کرد
و
مانع ریخته شدن شطی از خون از اندام نحیف حزب توده می گشت.
زنده باد تئوری انقلابی
 که
 بدون آن
جنبش انقلابی محال است

۴۸۳۱

سنگ سخنگو

همسرم گفت:
بیا بریم خرید کن
حالت خوب شه

سگ سخن جو


 
این بدان معنی است که
خرید کالاهای رنگارنگ و تلنبار کردن آنها
درمان درد زنان «درد» مند جنقوری است
این به معنی جایگزینی خداپرستی با کالاپرستی است
یعنی
کالا
خدای جدید جنقوری به اصطلاح اسلامی است.
بنابرین
آیت الله ها را باید آیة الکالا نامید

۴۸۳۲

سنگ سخنگو

شما لازم نیست به يه نفر شلیک کنی فقط کافیه بهش بگی «یه چیزی بگم؟» بعد بگی «ولش کن نگم بهتره»

سگ سخن جو


اینهم فرمی از همنوع ستیزی است.
این همنوع ستیزی پسیکولوژیکی است.
این نوعی شکنجه روانی همنوع است.
چون نیک بنگری
در جنقوری عهد بوقی
همه
از دم
مردم آزارند
و
آیینی دیگر ندارند و ندانند.
در این ۴۰ سال صدها هزار تن بدون دلیل به درد بخور زجر دیده اند و
رهسپار بهشت رهبر شده اند.


۴۸۳۳

سنگ سخنگو

چیکار کنم ترقوه دار شم؟
 هق هق


سگ سخن جو


عجب آرزوهایی زنان جنقوری اسلامی دارند
مغز خر سیری چند؟

۴۸۳۴

سنگ سخنگو

خیانت به جنیفر لوپز اثبات کرد اخرش فقط اخلاق مهمه نه پول نه شهرت نه قیافه نه کون

سگ سخن جو


اخلاق به چه معنی است؟

۴۸۳۵

سنگ سخنگو

به نظر بنده مقصود از دعا در این بیت دست زدن به هر تلاشی برای بدست آوردن مقصود است، از هر روزنی که امیدی بوده تلاش صورت گرفته که طالب به مقصود و معشوق برسه و کار را به توکل واگذار نکرده ولی در نهایت خود حضرت حافظ می‌فرمایند'' راهرو گر صد هنر باید توکل بایدش ''

سگ سخن جو


زنده باد
محتوای این بیت خواجه همین است
ولی محتوای معرفتی ـ نظری (محتوای مربوط به تئوری شناخت) خواجه چیز دیگری است
خواجه این اندیشه را از سعدی دارد:
سعدی اندرز می دهد:
دور خود بچرخ و مرتب در همه سو تیر اندازی کن
شاید تیری به هدف بخورد.
این یعنی شناخت جهان و تعیین هدف
محال است.

۴۸۳۶

سنگ سخنگو

چطور عشق و فراموش میکنن؟

سگ سخن جو


عشق
اگر عشق باشد،
فراموش نمی شود.

عشق
چه بسا ادعا ست.
یاوه است.
توهم است.
نه
واقعی
نه
اصیل.
آدمی هم همیشه همان نمی ماند.
آدمی
می تواند در منگنه تضادهای جامعتی له و لورده شود
سلب آدمیت شود و حتی اسم خود را فراموش کند
چه رسد به عشق خود.
زندگی در طویله طبقاتی آسان نیست

۴۸۳۷

سنگ سخنگو

امروز خانمی رو دیدم که بااینکه شوهرش مرد نسبتا خوبیه میخواد طلاق بگیره! میگفت من موقع ازدواج تصمیم گرفتم کااملا منطقی و عاقلانه انتخاب کنم و همه‌‌ی شرایط رو درنظر گرفتم "به غیر اینکه دوسش داشته باشم" و حالا بعد این مدت زندگی هنوووزز هم هیییچ حسی بهش ندارم

سگ سخن جو


همه همین جوری اند.
یکی طلاق می گیرد
دیگری نمی گیرد.
همزیستی با همنوع
دشوار است
اگر دوستش هم می داشت
معلوم نبود
که بعد متنفر از او نگردد
و یا او هم متقابلا دوستش داشته باشد
زندگی صحنه پهناور تئاتر است و افراد هنرپیشه اند با ماسک های متنوع.
شکسپیر

۴۸۳۸

سنگ سخنگو

اخلاق 

یعنی

درک متقابل به موقع حرف زدن به فکر بودن

سگ سخن جو


این چیزها ربطی به اخلاق ندارند.
برای درک چیزی باید به تسلیحات شعور و شناخت مسلح بود.
باید تعریف مفاهیم را و فوت و فن کاربست آنها را فراگرفت.
ما امروزه با نیهلیسم اخلاقی (لاتی، لاشخوری، لومپنی) سر و کار داریم.
معیار ارزشی حاکم
معیاری بند تنبانی است.


۴۸۳۹

سنگ سخنگو

صبح رفتم نون تازه بگیرم. تو مسیر یه یارو که ظاهرش موجه هم بود زیپ شلوارش رو باز کرد و یه حرف خیلی زشت هم زد. ولی نمی‌دونست با کی طرفه. اول با کیفم کوبیدم پس کله‌اش و بعد چک و لگدی نوش‌جان کرد که دستم درد نکنه _دستم ورم کرده بس محکم زدمش_ ولی تمام تنم می‌لرزید تا چند ساعت. بی‌شرف.

سگ سخن جو


جامعه که نیست
لات خانه است.
به قول علم الهدی
گله های اوباش را عرشاد و تربیت و بسیجی و پاسدار کرده اند که خرمن دلار درو می کنند

۴۸۴۰

سنگ سخنگو

دلم رفیقای دختر بیشتری میخواد

سگ سخن جو


در دیالک تیک کمیت (مثلا تعداد) و کیفیت
تعیین کننده کیفیت است.
گاهی داشتن یک دوست صادق (حقیقت پرست)
بهتر از داشتن صد دوست سطحی و الکی است.
ضمنا بهترین دوست در آیینه است.
دوست حکم کیمیا دارد.
چه رسد به رفیق

۴۸۴۱

سنگ سخنگو

مامانم صدام کرده، میگه : 

بزن تو اینترنت ببین قیمت گوشت گوساله امروز چنده

سگ سخن جو


مادران خردمندانند و فوت و فن و ترفند تعلیم و تعلم می دانند.
مثلا به طور غیر مستقیم به فرزند می آموزند
که از اینترنت
استفاده های بهتری و دیگری هم می توان کرد.
چنین مامم آرزو ست

۴۸۴۲

سنگ سخنگو

قطع رابطه با پسری که رفیق صمیمیه مثل قطع عضو درد داره

سگ سخن جو


قطع رابطه
چیست؟
رابطه با کسی و یا دار و دسته ای
در روندی طولانی
به تدریج
با تخیل و توهم و تردید
برقرار میشود و در مسیری مملو از تضاد ادامه مییابد
صمیمیت نتیجه تئاتر است.
و لذا
قطع رابطه به معنی شناخت خود وحریف و دار ودسته
و
به معنی شروع از نو با بضاعت تجربی بیشتر است
لذت بخش است

۴۸۴۳

سنگ سخنگو

 
ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
کجاست پیک صبا گر همی‌کند کرمی
قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است که بر بحر می‌کشد رقمی
بیا که خرقه من گر چه رهن میکده‌هاست
ز مال وقف نبینی به نام من درمی
حدیث چون و چرا درد سر دهد ای دل
پیاله گیر و بیاسا ز عمر خویش دمی
طبیب راه نشین درد عشق نشناسد
برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی
دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم
به آن که بر در میخانه برکشم علمی
بیا که وقت شناسان دو کون بفروشند
به یک پیاله می صاف و صحبت صنمی
دوام عیش و تنعم نه شیوه عشق است
اگر معاشر مایی بنوش نیش غمی
نمی‌کنم گله‌ای لیک ابر رحمت دوست
به کشته زار جگرتشنگان نداد نمی
چرا به یک نی قندش نمی‌خرند آن کس
که کرد صد شکرافشانی از نی قلمی
سزای قدر تو شاها به دست حافظ نیست
جز از دعای شبی و نیاز صبحدمی


ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
 کجاست پیک صبا گر همی‌کند کرمی
قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است که بر بحر می‌کشد رقمی
حافظ

سگ سخن جو

 

 عشق و عقل را با هم مقایسه کردم
تدبیر عقل در زمینه عشق
به شبنمی در مقابل دریایی شباهت دارد.
این نظر خواجه درست است:
غریزه قوی تر از عقل است.
غریزه
اما
بدون مشورت و حمایت عقل
عاشق
را
به برهوت جنون می برد.
خواجه اصولا خردستیز است.
فرق او با سعدی همین است.
سعدی تا حدودی خردگرا ست

 ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر