پروفسور دکتر
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
(۱۹۶۹)
برگردان
شین میم شین
۱
· سوبژکت یک واژه لاتینی است.
۲
· سوبژکت به انسان و یا گروه ها و کلکتیوهای انسانی کنشگر جامعتی، تاریخی ـ مشخص و عملی، به فراهم آورنده روند حیاتی جامعتی خود و به حامل لیاقت معرفتی و فونکسیون معرفتی اطلاق می شود.
۳
· مفهوم سوبژکت به معنی امروزی اش که در آن، با مفهوم «اوبژکت» گره خورده است، برای اولین بار در فلسفه کلاسیک آلمان برجسته گشته است و قبل از همه برای برجسته سازی خصلت اکتیو کردوکار انسانی به خدمت گرفته شده است و منظور از کردوکار، عمدتا کردوکار فکری بوده است.
۴
· سوبژکت در فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی نه به معنی تفکر و شعور و نه به معنی فرد منفرد ایزوله (مجزا)، بلکه به معنی انسان حسی ـ شیئی و جامعتیت یافته (اجتماعی گشته) به کار می رود.
۵
· سوبژکت وجود رئال (واقعی) دارد.
۶
· سوبژکت به بشریت جامعتیت یافته (اجتماعی گشته) در مرحله توسعه تاریخی معینش، با قوا و لیاقت های تولیدی، روشنفکری و غیره اش و با مشروطیت متقابل با اوبژکت اطلاق می شود که با پراتیک مرتبط است.
۷
· سوبژکت با اثرگذاری بر جهان مادی که به قصد ارضای حوایج حیاتی خویش، به واسطه قوای ماهوی شیئی اش صورت می گیرد، هم جهان مادی را تغییر می دهد و هم خویشتن خویش را.
۸
· از این رو، سوبژکتیویته سوبژکت است، یعنی قوا و لیاقت ها و غیره سوبژکت است که در آن (در سوبژکتیویته) جهان مادی شیئیت و عینیت می یابد و رفته رفته به جهانی بشری استحاله می یابد.
۹
· جهان مادی ئی که مستقل از انسان ها وجود دارد، به میزانی به اوبژکت مبدل می شود که سوبژکت آن را در کردوکار عملی و نظری اش تصاحب می کند (از آن خود می سازد) و یا در میدان کردوکار خود وارد می سازد.
۱۰
· سوبژکت و اوبژکت در پراتیک، وحدت دیالک تیکی ئی با هم دارند.
۱۱
· سوبژکت در اینجا با اوبژکت (موضوع) کردوکار خود قرار دادن عرصه های هر چه نوینی از جهان مادی در روند تاریخی توسعه، خود را توسعه می دهد و قوای ماهوی خود را حفظ می کند و شکوفا می سازد.
۱۲
· تبدیل جهان مادی به اوبژکت، روند از آن خود کردن و تحت سلطه آگاهانه خویش قرار دادن جهان توسط سوبژکت (توسط بشریت جامعتیت کسب کرده) است.
۱۳
· رابطه سوبژکت ـ اوبژکت با رابطه ماده و روح (وجود و شعور) یکسان نیست.
۱۴
· رابطه سوبژکت ـ اوبژکت از پراتیک سربرمی کشد.
· از پراتیکی که سوبژکت و اوبژکت به طرز ناگسستنی با هم گره خورده اند و هیچکدام در این رابطه نقش مقدم به عهده ندارد.
· (برای روشنتر گشتن این مسئله باید عرصه عمل دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت را در نظر گرفت:
الف
· در عرصه واقعیت عینی (جامعه) نقش تعیین کننده در دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت از آن سوبژکت است.
ب
· در عرصه تئوری شناخت نقش تعیین کننده در دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت از آن اوبژکت است. مترجم)
۱۵
· فهم رابطه دیالک تیکی سوبژکت و اوبژکت در روند حیات جامعتی برای درک درست کیفیت نوین فلسفه مارکسیستی ـ لنینیستی، به ویژه برای درک درست تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی از اهمیت شایانی برخوردار است.
۱۶
· رابطه دیالک تیکی سوبژکت ـ اوبژکت اما از اهمیت عملی بزرگی نیز برخوردار است.
۱۷
· تشکیل سیستم جامعتی توسعه یافته سوسیالیسم مستلزم آن است که زحمتکشان تحت رهبری حزب طبقه کارگر و دولت سوسیالیستی، شرایط عینی (اوبژکتیو) روند تولید و بازتولید جامعتی را با آگاهی هر چه بیشتر رهبری کنند و تحت سلطه خود قرار دهند.
۱۸
· رابطه کردوکار سوبژکتیو با شرایط اوبژکتیو (عینی) روند جامعتی، اینجا که پای سلطه علمی بر کلیه جنبه ها و جوانب این روند در میان است، خطوط نوینی کسب می کند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر