۱۳۹۵ خرداد ۳, دوشنبه

شازده کوچولو تکخال امپریالیسم (26)


فاشیسم

تحلیلی از
ربابه نون
 
روباه گفت:
تو اگر دوست می ‌خواهی مرا اهلی کن!

• بنا بر این تئوری روباه، پیش شرط بر قراری رابطه دوستی با کسی، اهلی شدن توسط او ست.
• سنت اگزوپری دست به عوامفریبی می زند:
• او بدین طریق، وابستگی را به عنوان رابطه دوستی به خواننده قالب می کند.

• چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می رسیم؟

1
روباه گفت:
تو اگر دوست می ‌خواهی مرا اهلی کن!

• برای دادن پاسخ به این پرسش باید به تفاوت عشق با دوستی پی برد:

الف
• رابطه مبتنی بر عشق، به عبارت دیگر، رابطه عاشق و معشوق، اصلا رابطه به معنی واقعی کلمه نیست.
• وابستگی است.
• رابطه واره هیچ و همه چیز است.
• رابطه واره هیچ کاره و همه کاره است.
• رابطه واره بنده و ارباب است.

ب
• رابطه مبتنی بر دوستی، رابطه مبتنی بر برابری است.
• رابطه به معنی واقعی کلمه است.
• میان دو دوست، تأثیر گذاری متقابل در جریان است.
• رابطه دیالک تیکی است.
• هیچ قطب هیچ دیالک تیکی، هیچکاره و هیچ واره نیست.
• در رابطه مبتنی بر دوستی، اهلی شدنی و اهلی کردنی در بین نیست.

2
روباه گفت:
تو اگر دوست می ‌خواهی مرا اهلی کن!

• سنت اگزوپری رابطه مبتنی بر عشق را دوستی می نامد.
• همانطور که مفصلا توضیح داده شده، عشق پدیده ای خودپو، طبیعی، غریزی، ژنه تیکی، جبری و تحمیلی است و به همین دلیل یکطرفه می ماند.
• عشق به وابستگی یکی به دیگری منجر می شود.
• به همین دلیل طبقه حاکمه مبلغ عشق است و نه دوستی.

• تئوری فاشیستی نخبگان ـ در تحلیل نهائی ـ فرمی از تئوری عشق است:
• هیتلر، موسولینی، خمینی، بن لادن، خدایان، انبیاء، ائمه، اولیاء، فقها و پیشوایان و غیره پرستیده می شوند.
• به مثابه معشوق محسوب می شوند.

3
روباه گفت:
تو اگر دوست می ‌خواهی مرا اهلی کن!

• با این ترفند ایده ئولوژیکی، توده تا حد بنده ی پرستنده تنزل می یابد.
• تا حد وابسته، بی همه چیز، زباله تنزل می یابد.
• تا درجه عاشق سرسپرده سینه چاک خدائی، پیامبری، امامی، شیخی، رهبری، پیشوائی و الی آخر تنزل می یابد.

• نتیجه نهائی اهلی شدن هم جز این نیست:
• کسی که توسط همنوعی اهلی می شود، عملا سلب آدمیت می شود.
• سلب هویت و شخصیت می شود.
• سلب سوبژکتیویته می شود.
• به عبارت عام تر و دقیقتر، لومپن پرولتریزه می شود.
• لات و لاابالی و لاشخور می شود.

4
روباه گفت:
تو اگر دوست می ‌خواهی مرا اهلی کن!

• لومپن پرولتریزه کردن جامعه گام تعیین کننده ای برای اهلی کردن جامعه است.
• گام مهمی برای رمه واره کردن توده است.
• رمه ای که از توان جهاندگرگونساز خویش بی خبر است و در نهایت ذلت مادی و فکری به دنبال قلدر دگنک به دستی رهسپار می شود تا از جهنم فاشیسم و فوندامنتالیسم و غیره سر در بیاورد.

• رابطه میان پیرو و پیشوا، رابطه میان هیتلر و اوباش، رابطه میان خمینی و پیروان، نه رابطه مبتنی بر دوستی، بلکه وابستگی است.
• رابطه واره ی یکطرفه ی مبتنی بر عشق است.
• در این رابطه واره، یکی همه چیز و همه کاره است و دیگری هیچ واره و هیچ کاره.
• زباله واره است.

• این رابطه واره اما به ترفند ایده ئولوژیکی و پسیکولوژیکی عجیبی سرشته است:

5
روباه گفت:
تو اگر دوست می ‌خواهی مرا اهلی کن!

• فرد لومپن پرولتریزه گشته، در وابستگی به پیشوا و امام و شیخ و غیره، هویت کاذب کسب می کند:
• ناکس با پیروی از لاشخوری، احساس می کند که کسی است.
• اینجا ست که سیکل تهوع آوری شروع می شود:

1
• اعضای جامعه با استفاده از امکانات نظرسازی، توسط طبقه حاکمه لومپن پرولتریزه می شوند.

2
• اعضای لومپن پرولتریزه گشته برای کسی شدن به لاشخور ناکسی پناه می برند تا آنها را اهلی کند.
• یعنی وابسته خویش محسوب دارد و سازمان دهد.
• این روند و روالی است که سنت اگزوپری از قول روباه تبلیغ می کند:

روباه گفت:
تو اگر دوست می ‌خواهی مرا اهلی کن!

• روباه مظهر افراد لومپن پرولتریزه گشته است.

3
• بدین طریق دیالک تیک تعفن انگیز پیشوا و پیرو، تشکیل می شود:
• که یاد آور دیالک تیک عاشق و معشوق است.
• معشوق در کلافی از راز متجلی است.
• چیزی در حد خدا ست.
• روح الله است که عکسش در آئینه ماه دیده می شود و مویش در لابلای مفاتیح الجنان پیدا می شود.

4
• اکنون هیرارشی طویلی از پیرو و پیشوا قوام می یابد که در سازمان ارتش به عنوان مثال می توان دید:

سرباز
سرجوخه
گروهبان سوم
گروهبان دوم
سرگروهبان
استوار دوم
استوار یکم
ستوان سوم
ستوان دوم
ستوان یکم
سروان
سرگرد
سرهنگ دوم
سرهنگ
سرتیپ
سرلشکر
و الی آخر

6
• رابطه همه این دیالک تیک های سلسله مراتبی مبتنی بر دیالک تیک پیرو و پیشوا و یا عاشق و معشوق است:

7
 
• دیالک تیک برخورد اجامر فاشیسم و فوندامنتالیسم به پیروان خود مو به مو با دیالک تیک عاشق و معشوق منطبق است:
• دیالک تیک تحقیر و تجلیل است.

• هیتلر هم همین نکته را بر زبان رانده است:
• اینها که «هایل هیتلر» می گویند و برای من هورا می کشند، در چشم من، مشتی گوساله اند.

• این سخن هیتلر اما فقط قطب تحقیر دیالک تیک تحقیر و تجلیل است.
• قطب دیگرش، ابر انسان و نژاد سرور قالب کردن این «زباله ها» ست.

8
• فوندامنتالیسم هم همین دیالک تیک تحقیر و تجلیل را نمایندگی می کند:
• دیالک تیک بنده و خدا، شهید و شاهد نیز فرمی از بسط و تعمیم همین دیالک تیک تحقیر و تجلیل است.

• فوندامنتالیسم هم بسان فاشیسم، برای هواداران خود ـ حتی اگر تحصیلات دانشگاهی داشته باشند ـ پشیزی ارزش قایل نمی شود و بی پروا از آنها بمب متحرکی می سازد تا دشمنان کذائی اسلام را لت و پار کنند و خود نیز لت و پار شوند.
• اما از سوی دیگر همین شهید را شاهد جا می زند.
• به مثابه فردی در حد انبیاء، اولیاء، ائمه جا می زند که بهشت با همه حوریان و غلمانانش ارزانی او ست.

• این به معنی پایان تکلم و در حقیقت، به معنی پایان تفکر است.
 
• این به معنی «مرگ بر عقل اندیشنده» است.
• برای اهلی کردن همنوع، به خرد نیازی نیست.
• چون خرد در این زمینه، مزاحم است و نه مفید.
• خرد طرفدار خودمختاری و خصم سرسخت بندگی و وابستگی است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر