۱۳۹۵ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (86)


احسان طبری
(1295 ـ 1368) 
چگونه بحث کنیم؟
نامه مردم شماره 194
(27 اسفند 1358)

تحلیلی از
شین میم شین


بوسعید فضل‌الله بن احمد بن محمد بن ابراهیم
(ابوسعید فضل‌الله بن ابوالخیر احمد)
مشهور به ابوسعید ابوالخیر
(۳۵۷-۴۴۰ قمری)
عارف و شاعر نامدار ایرانی قرن چهارم و پنجم
ابوسعید ابوالخیر در میان عارفان مقامی بسیار ممتاز و استثنایی دارد و نام او با عرفان و شعر آمیختگی عمیقی یافته ‌است
چندان که در بخش مهمی از شعر پارسی چهره او در کنار مولوی و خیام قرار می‌ گیرد، بی آنکه خود شعر چندانی سروده باشد.
در تاریخ اندیشه‌های عرفانی در صدر متفکران این قلمرو پهناور در کنار حلاج، بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی به شمار می‌رود.
همان کسانی که سهروردی آنها را ادامه دهندگان فلسفه باستان و تداوم حکمت خسروانی می‌خواند.
از دوران کودکی نبوغ و استعداد او بر افراد آگاه پنهان نبوده‌است.
از ویکی پیدیا

خویش را تنها تنی شمردیم از تن ها
  و به گفته بوسعید:
«سراسر خانقاه، خدمت است، خدمت»

·        معنی تحت اللفظی:
·        ما خودمان را، تنی از تن ها محسوب می داریم و به قول بوسعید ابو الخیر، خانقاه سودائی جز خدمت در سر ندارد.

·        این طرز هماندیشی احسان طبری است:
·        اجامر فئودالی ـ فوندامنتالیستی توهین می کنند و طبری به جای تحلیل توهین، به رجزخوانی عرفانی مبادرت می ورزد.
·         
·        وقتی گفته می شود که جهان بینی احسان طبری به عناصری از عرفان آلوده است، به همین دلیل است.

1
خویش را تنها تنی شمردیم از تن ها
 
·        محتوای این سخن طبری، خودخشنودی و خود برتر بینی است.
·        فریب فرم مبتنی بر فروتنی فئودالی را نباید خورد.
·        هیچ توده ای اصیل برابری با اعضای جامعه را برجسته نمی کند.
·        لنین که سرمشق است، خود را مأمور طبقه کارگر می داند.
·        جز این هم نبوده است.

2
  و به گفته بوسعید:
«سراسر خانقاه، خدمت است، خدمت»

·        منظور طبری از این نقل قول، این است که حزب توده جز خدمت به خلق سودائی در سر ندارد.

·        در این حقیقت امر کمترین تردیدی نیست.

·        حزب توده ـ اگر حزب توده باشد ـ باید هم سگ توده باشد.
·        این ولی بدان معنی نیست، که عضو حزب توده، یک سر و گردن بالاتر از عمله و بنا و دهقان و پیشه ور است.
·        زجری که زحمتکشان یدی و فکری می کشند، غیر قابل تصور و تخمین است.
·        خادمی خادمتر از این خادمین بی ادعا و بی همه چیز وجود ندارد.
·        حتی اگر توده ای ها جان بر سر پیمان با توده بی همه چیز مولد همه چیز نهند.

3
خویش را تنها تنی شمردیم از تن ها
  و به گفته بوسعید:
«سراسر خانقاه، خدمت است، خدمت»

·        این ایراد اخلاقی طبری ولی خاص حزب توده نیست.
·        همه احزاب استالینیستی همین هارت و پورت مبتنی بر خود بزرگ بینی را داشته اند و دارند.
·        خیال می کنند، چون عضو حزب کمونیست اند و در خطر مدام قرار دارند، پس خادم تر از توده اند.
·        دیری است که هر ننه مرده ای خود را کمونیست قلمداد می کند و سخنان بی سر و تهی از چه گوارا و غیره نشخوار می کند.
·        پاک تر و پارسا تر و خادم تر از توده، احدی یافت نمی شود.
·        بهترین توده ای ها سگ ترین توده ای ها هستند.
·        توده، خدای خاک است و علیرغم آن، از هارت و پورتیسم عمیقا بیزار است.

4
  و همچون آسیای گردنده
 ـ عمری ـ
 درشت ستاندیم و نرم واپس دادیم.

·        احسان طبری چنان از توهین اجامر فئودالی ـ فوندامنتالیستی خشمگین گشته که در کارگاه عقل اندیشنده را تخته کرده و به رجز خوانی پرداخته است:
·        احسان طبری در این جمله، حزب توده را به آسیای گردنده تشبیه می کند که دشنام می شنود و اندرز می دهد.

·        شک نیست.
·        این طرز رفتار اما نه فضلیتی، بلکه ذلتی است.
·        احسان طبری از ذلت، فضیلت می سازد و خیال می کند که هنر کرده است.

5
  و همچون آسیای گردنده
 ـ عمری ـ
 درشت ستاندیم و نرم واپس دادیم.

·        از این جمله احسان طبری، معلوم می شود که او نقش و فونکسیون محوله به حزب توده را نفهمیده است:
·        حزب توده و هر توده ای، به شرطی حزب توده و توده ای است که سگ توده باشد.
·        توده، سگ را برای پارس کردن بر ضد دشمن و چه بسا برای گرگدریدن، به هزار زجر وزحمت می پرورد و نه برای اندرز دادن به گرگ های با عبا و عمامه و بی عبا و عمامه.

تزهجدهم
 
وقتی کسی شروع کرد بدین شیوه نادرست بحث کردن،
باید با نهایت متانت گفت:
«من برای این نوع به اصطلاح بحث کوچک ‌ترین آمادگی ندارم.
اگر شما واقعاً خواستار یک بحث جدی هستید،
در آنصورت ابتدا نظری را که می‌ خواهید ثابت کنید،
 دقیقاً بیان دارید و دلایل آن را ذکر کنید،
تا من، اگر با آن نظر موافق نیستم،
حکم مورد علاقه و دلایل خود را ذکر کنم
 و سپس بحث در این مجرا تا آنجا سیر کند که معلوم شود
آیا حصول توافق بین ما میسر است یا نه.»

·        ما برای تأمل روی این تز طبری، آن را نخست تجزیه و بعد تحلیل می کنیم:  

1
وقتی کسی شروع کرد بدین شیوه نادرست بحث کردن،
باید با نهایت متانت گفت:
«من برای این نوع به اصطلاح بحث کوچک ‌ترین آمادگی ندارم.
 
·        طبری در این تز، بحث را در فرم واحدی خلاصه می کند:
·        بحث و هماندیشی تا درجه نازل بحث های جلوی لانه جاسوسی و محوطه دانش کاه تهران و غیره تنزل پیدا می کند.
·        بحث و هماندیشی و چالش نظری اما می تواند هزاران فرم داشته باشد.
·        بحث حتما نباید مستقیم، بی واسطه و رو در رو باشد.
·        می توان نظرات و نظریات کسی را در غیاب او مثلا در روزنامه ای، مجله ای و یا رسانه ای خواند و مورد تأمل قرار داد و منتشر کرد.
·        تا او هم واکنش نشان دهد و هماندیشی با واسطه امکان پذیر گردد.

2
وقتی کسی شروع کرد بدین شیوه نادرست بحث کردن،
باید با نهایت متانت گفت:
«من برای این نوع به اصطلاح بحث کوچک ‌ترین آمادگی ندارم.

·        طبری طلاب خود را برای فرار از بحث و هماندیشی تعلیم می دهد:
·        طلاب طبری باید پی بهانه برای تعطیل بحث بگردند.
·        اگر طرز و طریق هماندیشی حریف نادرست باشد، توده ای می تواند ـ قبل از همه ـ متد فکری او را، روش و رویه هماندیشی او را به چالش کشد و در صورت داشتن حسن نیت، طرز و طریق علمی بحث را بیاموزد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر