ویرایش
و تحلیل از
ربابه
نون
پیشکش به
سارا
که مقوی القلوب است.
·
همانطور که ذکرش گذشت، محمد زهری دیالک
تیک عشق را بهتر از همه حکما و شعرای کشور توضیح داده است.
·
محمد زهری رادیکال ترین و ریشه ای ترین
تعریف را از دیالک تیک عشق عرضه کرده است:
1
از دو چشم
·
این عنوان شعر حکیم توده و حزب
توده است:
·
منظور شاعر از مفهوم «دو چشم»، در
روند تحلیل شعر روشن خواهد شد:
·
چشم، آئینه است.
·
چشم آئینه ای است که جهان در آن منعکس
می شود.
·
چشم آئینه ای است که جهان در آن عکس
می اندازد.
·
در این شعر شاعر توده، هر کس آئینه
همنوع خویش است.
·
یعنی هر کس می تواند در آئینه همنوع
خویش، خویشتن خویش را به تماشا برخیزد و به خودشناسی نسبی دست یابد.
·
تفاوت و تضاد شعرای توده با شعرای طبقه
حاکمه همین است:
·
شعرای توده ـ همزمان ـ رئالیست و راسیونالیست
اند.
·
رئالیسم و راسیونالیسم معیار مطمئن
تمیز روشنفکران (سگان سرسپرده) توده از روشنفکران طبقه حاکمه است.
2
از دو چشم
·
محمد زهری در این شعر، از سوئی تصویر
معشوق را در آئینه چشم عاشق نشان خواننده و شونده شعر می دهد و از سوی دیگر، تصویر
عاشق را در آئینه چشم معشوق.
3
به چشمت چیستم؟
خاکی به راهی
نگینی قیر وش، در قعر چاهی
گلی پژمرده در گلدان هستی
شکنجی در شب تلخ و سیاهی
·
تصویر عاشق در چشم معشوق در این
بند شعر تشریح می شود:
·
عاشق در چشم معشوق، خاک راه است.
·
نگین سیاهی در اعماق چاه است.
·
گلی پژمرده در گلدان هستی است.
·
پیچ و تاب عذاب آلودی در شب تلخ و
سیاه است.
·
سؤال این است که چرا و به چه دلیل؟
·
چرا عاشق در آئینه چشم معشوق، این
چنین ذلیل و حقیر و ترحم انگیز انعکاس می یابد؟
4
به چشمت چیستم؟
بومی به بامی
شراب مرگ در ژرفای جامی
چو هذیان تب آرام سوزی
نه آغازی، نه انجامی، نه نامی
·
در این بند شعر نیز تصویر عاشق در
چشم معشوق تشریح می شود:
·
عاشق در چشم معشوق، بوفی نشسته بر
بام است.
·
شوکران و شرنگی در جام است.
·
هذیان ناشی از تب آرامش زدائی است.
·
موجود به هویت، بی آغاز و انجام و
نامی است.
·
اینجا نیز عاشق در آئینه چشم معشوق،
بی همه چیز است.
·
بی هویت و منفی و رقت انگیز است.
·
سؤال این است که چرا و به چه دلیل؟
5
به چشمم چیستی؟
انبوه رازی
دو دست درد سوز دلنوازی
به گوش بیدلان، نجوای سازی
·
در این بند شعر، تصویر معشوق در
چشم عاشق تشریح می شود:
·
معشوق در چشم عاشق، کلافی از اسرار
است.
·
سوبژکت درد زدا و دلنواز است.
·
در گوش عاشق، نجوای ساز است.
·
معشوق ضد دیالک تیکی عاشق است.
·
سؤال این است که چرا و به چه دلیل؟
6
به چشمم چیستی؟
آغوش سیمی
طواف روزگاران قدیمی
به شبگیر از ره صحرا رسیده
تن از بوی گل آلوده نسیمی
·
در این بند شعر نیز تصویر معشوق در چشم عاشق تشریح می شود:
·
معشوق در چشم عاشق، آغوش سیمینی برای
طواف سال های سپری گشته است.
·
بهانه ای برای مرور مجدد یادها و
خاطره های شیرین است.
·
معشوق نسیمی است که به بوی گل آلوده
است و سحرگاهان از راه صحرا رسیده است.
·
اینجا نیز معشوق ضد دیالک تیکی عاشق
است.
·
سؤال این است که چرا و به چه دلیل؟
7
کجا با من در آمیزی به رازی؟
میان ما بود راه درازی
من اندر غار تاریک نیازم
تو اندر دشت بی پایان نازی
·
در این بند شعر، رابطه عاشق و
معشوق، دیالک تیک عشق، تشریح می شود.
·
بعضی الاغ ها خیال می کنند که واژه
دیالک تیک، چیزی از جنس مد است که ما به کار می بریم.
·
اما اگر کسی به اندازه ارزنی مغز
اندیشنده در کاسه سر داشته باشد، نعره گوشخراش دیالک تیک را در همین بند شعر با
گوش بسته حتی می شنود:
·
معشوق مگر می تواند پرده از اسرار
بر دارد و به وحدت با عاشق رسد؟
·
وحدت عاشق با معشوق، نه وحدت
عرفانی، نه وحدت محض، نه وحدت متافیزیکی، بلکه وحدت دیالک تیکی است:
·
وحدت اضداد است.
·
وحدت عاشق و معشوق است که ضد دیالک
تیکی یکدیگرند.
·
با هم اند و بر هم اند.
·
دوست اند و دشمن اند.
8
مگر بر بال پندار ات (تو را بر بال خیال) گذارم
تو را در پیش روی خود بر آرم
نگاه خشم از چشمت بشویم
نشینم، خنده ات در دیده، کارم
·
در این بند شعر نیز رابطه عاشق و
معشوق، یعنی دیالک تیک عشق، تشریح می شود:
·
تنها راه نجاتی که برای عاشق می
ماند، این است که معشوق را به ترفند خیال نزد خویش آورد.
·
گرد و غبار نگاه خشم را از چشمانش
بشوید و خنده معشوق را بسان نهالی در باغ چشم خویش بکارد.
·
این اگر دیالک تیک عشق نیست، پس
چیست.
·
این اگر دیالک تیک عاشق و معشوق
نیست، پس چیست؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر