ویرایش
و تحلیل از
ربابه نون
رضوان مظاهری
ربابه نون
رضوان مظاهری
آخر
عشق، «یکی ماند و یکی رفت»، شده
باش
و این بار، تو نگذار به اینجا برسد
·
با توجه به مصرع دوم این بیت شعر
رضوان می توان به ارزیابی احتیاط آمیز «تحولی» خطر کرد که در سبک زندگی زنان جامعه
و یا در سبک زندگی زنان اقشار بینابینی، طبقه متوسط و طبقه حاکمه پدید آمده است:
1
آخر
عشق، «یکی ماند و یکی رفت»، شده
باش
و این بار، تو نگذار به اینجا برسد
·
تا قبل از تشکیل حزب بزرگ توده،
زنان اوبژکت واره بوده اند.
·
زنان موضوع داوری و پیشداوری بوده
اند و نه سوبژکت داوری و پیشداوری.
·
با گام نهادن حزب توده و فرقه دموکرات
آذربایجان به عرصه جامعه، زنان دوشادوش زحمتکشان یدی (مادی) و فکری وارد جنبش رهائی
بخش ملی و اجتماعی می شوند.
2
·
یکی از خدمات بسیار بزرگ حزب بزرگ
توده خدمت به مسئله زنان بوده است.
·
تهوع انگیز این است که بخش اعظم
زنان جامعه فاقد شعور فمینیستی ـ تاریخی اند و چه بسا حتی نامی از حزب توده، فرقه دموکرات
آذربایجان و زنان انقلابی در رهبری و صفوف این احزاب فخر انگیز نشنیده اند.
3
·
تهوع انگیزتر از آن خریت زنانی است
که انقلابات سوسیالیستی از کمون پاریس تا کمون باکو و از انقلاب اکتبر تا انقلابات
چین و ویتنام و کوبا و غیره را به مثابه تجربه ی اوتوپیکی ناموفق، زر می زنند و به
قول فرنگی ها بر ران خویش ـ به مثابه زن ـ شلیک می کنند.
4
آخر
عشق، «یکی ماند و یکی رفت»، شده
باش
و این بار، تو نگذار به اینجا برسد
·
پس از سرکوب خونین حزب بزرگ توده، رژیم
کودتا مجبور به اجرای بخشی از برنامه حزب توده گشت و با انقلاب بورژوائی سفید، آزادی
بورژوائی ـ فرمال زنان را برسمیت شناخت.
·
سیمای اوبژکت واره ی دو هزار و
پانصد ساله زنان خراش برداشت.
·
زنان بخشا، علیرغم نفرت و نفرین اشرافیت
بنده دار و فئودال و روحانی و بی اعتنا به سنت و مذهب و خرافه وارد جامعه و بازار
کار شدند.
·
رژیم انقلاب سفید اما فاقد شعور
فمینیستی اصیل بود و آزادی زنان در حد بی حجابی و می نی ژوپ و تقلید سطحی از وضع
زنان در ممالک امپریالیستی باقی ماند.
·
در نتیجه اوبژکت وارگی نیمه دیگر جامعه
در خطوط کلی اش دست نخورده ماند.
5
·
جنبش ارتجاعی ـ فئودالی ـ فوندامنتالیستی
که به بهانه مخالفت با آزادی زنان و به نیت خانه نشین سازی مجدد زنان تئولوژیزه، تئوریزه
و سازماندهی شده بود، نتیجه معکوس داد و زنان فوج فوج وارد جامعه شدند و مهر فرمال
خود را بر پیشانی روندهای اجتماعی کوبیدند.
·
حزب و سازمان و گروهی در جامعه باقی
نماند که توسط زنان تسخیر نشده باشد.
6
·
زنان حتی در سازمان های ارتجاع
فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی رخنه کردند و با شم فمینیستی خویش، استراتژی و
تاکتیک بغرنج تناقض مندی را جامه عمل پوشاندند.
·
ارتجاع سیاه که سودای خانه نشین
سازی نیمه دیگر جامعه را بر سر داشت، عملا آچمز شد.
·
زنان اما فقط در وحدت با توده، تحت
رهبری طبقه کارگر و ببرکت وحدت با توده می توانند به رهایش اصیل دست یابند.
·
این بدان معنی است که رهایش زنان
هر جامعه با رهایش اجتماعی پیوند ناگسستنی دارد.
·
بدون رهائی پرولتاریا ـ که گردانی
متشکل از زنان زحمتکش و مردان زحمتکش است ـ زنان نمی توانند به رهایش فمینیستی
اصیل نایل آیند.
·
مصرع دوم بیت شعر رضوان، مهر تأیید
بر این حکم مارکسیستی ـ لنینیستی است:
7
·
در مصراع دوم این بیت شعر، سیر و
سرگذشت «رزم» زنان و «رهایش» زنان تبیین می یابد:
8
آخر
عشق، «یکی ماند و یکی رفت»، شده
باش
و این بار، تو نگذار به اینجا برسد
·
اگر در طول تاریخ 2500 ساله، مرد
جماعت به زن جماعت، ابراز عشق و علاقه و وابستگی و التماس می کردند، اکنون ورق
برگشته است:
الف
·
زن جماعت به مرد جماعت ابراز عشق و
علاقه و وابستگی و التماس می کنند.
ب
·
اگر در طول تاریخ 2500 ساله، مرد جماعت،
مظهر نیاز بوده اند و زن جماعت، مظهر ناز، اکنون ببرکت انقلاب بورژوائی سفید و عنگلاب
اسلامی سیاه، دیالک تیک زن و مرد بلحاظ فرم وارونه گشته است:
·
اکنون مرد جماعت به مظهر ناز بدل
شده و زن جماعت به مظهر نیاز.
·
می توان گفت که ما با عنگلاب فرمالیستی
ـ فمینیستی در کشور عه «هورا» و عا «شورا» سر و کار داریم.
9
هر
چه چنگ است، به تسخیر دلت خواهم زد
اگر
آن لحظه ی ناچار تقلا برسد
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر لحظه ناچار تقلا برسد، من تمام
تلاش خود را برای تسخیر دل تو به خرج خواهم داد.
·
منظور شاعر از مفاهیم «لحظه ناچار تقلا» و «تسخیر دل» چه می
تواند باشد؟
·
چگونه می توان چندین ماه و یا
چندین سال، دوست پسری و یا همسری داشت و در جهت تسخیر دل او گامی به جلو برنداشت؟
·
محتوای معنوی این بیت شعر آیا نافی
محتوای معنوی بیت قبلی شعر نیست؟
آخر
عشق، «یکی ماند و یکی رفت»، شده
باش
و این بار، تو نگذار به اینجا برسد
·
مگر عشق از اول تا آخر به معنی
تسخیر دل یکدیگر نیست؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر