۱۳۹۵ خرداد ۸, شنبه

سیری در شعری از آذر و رضوان (29)

ویرایش و تحلیل از 
ربابه نون 

رضوان مظاهری

آخر عشق، «یکی ماند و یکی رفت»، شده
باش و این بار، تو نگذار به اینجا برسد

·        با توجه به مصرع دوم این بیت شعر رضوان می توان به ارزیابی احتیاط آمیز «تحولی» خطر کرد که در سبک زندگی زنان جامعه و یا در سبک زندگی زنان اقشار بینابینی، طبقه متوسط و طبقه حاکمه پدید آمده است:

1

آخر عشق، «یکی ماند و یکی رفت»، شده
باش و این بار، تو نگذار به اینجا برسد

·        تا قبل از تشکیل حزب بزرگ توده، زنان اوبژکت واره بوده اند.
·        زنان موضوع داوری و پیشداوری بوده اند و نه سوبژکت داوری و پیشداوری.
·        با گام نهادن حزب توده و فرقه دموکرات آذربایجان به عرصه جامعه، زنان دوشادوش زحمتکشان یدی (مادی) و فکری وارد جنبش رهائی بخش ملی و اجتماعی می شوند.

2
·        یکی از خدمات بسیار بزرگ حزب بزرگ توده خدمت به مسئله زنان بوده است.

·        تهوع انگیز این است که بخش اعظم زنان جامعه فاقد شعور فمینیستی ـ تاریخی اند و چه بسا حتی نامی از حزب توده، فرقه دموکرات آذربایجان و زنان انقلابی در رهبری و صفوف این احزاب فخر انگیز نشنیده اند.

3

·        تهوع انگیزتر از آن خریت زنانی است که انقلابات سوسیالیستی از کمون پاریس تا کمون باکو و از انقلاب اکتبر تا انقلابات چین و ویتنام و کوبا و غیره را به مثابه تجربه ی اوتوپیکی ناموفق، زر می زنند و به قول فرنگی ها بر ران خویش ـ به مثابه زن ـ شلیک می کنند.

4

آخر عشق، «یکی ماند و یکی رفت»، شده
باش و این بار، تو نگذار به اینجا برسد

·        پس از سرکوب خونین حزب بزرگ توده، رژیم کودتا مجبور به اجرای بخشی از برنامه حزب توده گشت و با انقلاب بورژوائی سفید، آزادی بورژوائی ـ فرمال زنان را برسمیت شناخت.
·        سیمای اوبژکت واره ی دو هزار و پانصد ساله زنان خراش برداشت.
·        زنان بخشا، علیرغم نفرت و نفرین اشرافیت بنده دار و فئودال و روحانی و بی اعتنا به سنت و مذهب و خرافه وارد جامعه و بازار کار شدند.
·        رژیم انقلاب سفید اما فاقد شعور فمینیستی اصیل بود و آزادی زنان در حد بی حجابی و می نی ژوپ و تقلید سطحی از وضع زنان در ممالک امپریالیستی باقی ماند.
·        در نتیجه اوبژکت وارگی نیمه دیگر جامعه در خطوط کلی اش دست نخورده ماند.

 5
·        جنبش ارتجاعی ـ فئودالی ـ فوندامنتالیستی که به بهانه مخالفت با آزادی زنان و به نیت خانه نشین سازی مجدد زنان تئولوژیزه، تئوریزه و سازماندهی شده بود، نتیجه معکوس داد و زنان فوج فوج وارد جامعه شدند و مهر فرمال خود را بر پیشانی روندهای اجتماعی کوبیدند.
·        حزب و سازمان و گروهی در جامعه باقی نماند که توسط زنان تسخیر نشده باشد.

6
·        زنان حتی در سازمان های ارتجاع فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی رخنه کردند و با شم فمینیستی خویش، استراتژی و تاکتیک بغرنج تناقض مندی را جامه عمل پوشاندند.
·        ارتجاع سیاه که سودای خانه نشین سازی نیمه دیگر جامعه را بر سر داشت، عملا آچمز شد.

·        زنان اما فقط در وحدت با توده، تحت رهبری طبقه کارگر و ببرکت وحدت با توده می توانند به رهایش اصیل دست یابند.
·        این بدان معنی است که رهایش زنان هر جامعه با رهایش اجتماعی پیوند ناگسستنی دارد.
·        بدون رهائی پرولتاریا ـ که گردانی متشکل از زنان زحمتکش و مردان زحمتکش است ـ زنان نمی توانند به رهایش فمینیستی اصیل نایل آیند.

·        مصرع دوم بیت شعر رضوان، مهر تأیید بر این حکم مارکسیستی ـ لنینیستی است:  

7
·        در مصراع دوم این بیت شعر، سیر و سرگذشت «رزم» زنان و «رهایش» زنان تبیین می یابد:

8

آخر عشق، «یکی ماند و یکی رفت»، شده
باش و این بار، تو نگذار به اینجا برسد
 
·        اگر در طول تاریخ 2500 ساله، مرد جماعت به زن جماعت، ابراز عشق و علاقه و وابستگی و التماس می کردند، اکنون ورق برگشته است:

الف

·        زن جماعت به مرد جماعت ابراز عشق و علاقه و وابستگی و التماس می کنند.



ب

·        اگر در طول تاریخ 2500 ساله، مرد جماعت، مظهر نیاز بوده اند و زن جماعت، مظهر ناز، اکنون ببرکت انقلاب بورژوائی سفید و عنگلاب اسلامی سیاه، دیالک تیک زن و مرد بلحاظ فرم وارونه گشته است:

·        اکنون مرد جماعت به مظهر ناز بدل شده و زن جماعت به مظهر نیاز.

·        می توان گفت که ما با عنگلاب فرمالیستی ـ فمینیستی در کشور عه «هورا» و عا «شورا» سر و کار داریم.

9

هر چه چنگ است، به تسخیر دلت خواهم زد
اگر آن لحظه ی ناچار تقلا برسد
 
·        معنی تحت اللفظی:
·        اگر لحظه ناچار تقلا برسد، من تمام تلاش خود را برای تسخیر دل تو به خرج خواهم داد.

·        منظور شاعر از  مفاهیم «لحظه ناچار تقلا» و «تسخیر دل» چه می تواند باشد؟

·        چگونه می توان چندین ماه و یا چندین سال، دوست پسری و یا همسری داشت و در جهت تسخیر دل او گامی به جلو برنداشت؟


·        محتوای معنوی این بیت شعر آیا نافی محتوای معنوی بیت قبلی شعر نیست؟ 

آخر عشق، «یکی ماند و یکی رفت»، شده
باش و این بار، تو نگذار به اینجا برسد
 
·        مگر عشق از اول تا آخر به معنی تسخیر دل یکدیگر نیست؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر