از این اوستا
(1344)
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
کتیبه
(1340)
شبی
که لعنت از مهتاب می بارید
و
پاها مان ورم می کرد و می خارید
یکی
از ما که زنجیرش کمی سنگین تر از ما بود، لعنت کرد گوشش را
و
نالان گفت:
«باید
رفت»
·
معنی تحت اللفظی:
·
در یکی از شب ها، که از مهتاب
نفرین می بارید و پاهای مان آماس می کرد و می خارید، یکی از همزنجیران ما که
زنجیرش، سنگین تر از ما بود، به گوش خویش نفرین کرد که آن ندا و یا صدا را شنیده
بود و گفت:
·
«باید برویم.»
1
·
فروغ بدرستی می گفت:
·
«اخوان با همه فرق دارد.»
·
فروغ با دقت خاص زنان زحمتکش،
اضافه می کرد:
·
«اخوان یاد آور سعدی است.»
·
باز هم حق با فروغ تیز بین ژرف
اندیش بود.
·
چون اشعار اخوان را نمی توان و
نباید سرسری خواند و گذشت.
·
اشعار اخوان را فقط در روند تأمل و
تحلیل عرقریز می توان به اندازه ی بخور ـ نمیری فهمید:
2
شبی
که لعنت از مهتاب می بارید
و
پاها مان ورم می کرد و می خارید
·
سؤال اول این است که چرا از لعنت
مهتاب می بارد؟
·
سؤال دوم این است که چه رابطه ای
میان مهتاب و آماس پاها و خارش آنها وجود دارد؟
3
یکی
از ما که زنجیرش کمی سنگین تر از ما بود،
لعنت
کرد، گوشش را
و
نالان گفت:
«باید
رفت»
·
اکنون صراحتی وارد مفهوم «زنجیر»
می شود:
·
منظور شاعر از زنجیر، تعلق به طبقات
اجتماعی زحمتکش و تحت استثمار و بیداد است.
·
جایگاه اجتماعی و پایگاه طبقاتی
اعضای در بند جامعه با وزن زنجیری که بر پای دارند، رابطه معکوس دارد:
·
هر چه زنجیر سنگین تر، جایگاه
اجتماعی و پایگاه طبقاتی عضو جامعه، به همان اندازه نازل تر و عضو مربوطه به همان
اندازه انقلابی تر.
·
به همین دلیل، اولین کسی که شیپور نفرین
و بعد جنبش را به غرش در می آورد، کسی است که زنجیرش سنگین تر از بقیه بوده است.
·
این اما به چه معنی است؟
4
یکی
از ما که زنجیرش کمی سنگین تر از ما بود،
لعنت
کرد، گوشش را
و
نالان گفت:
«باید
رفت»
·
در این جمله اخوان رد پای کارل
مارکس به چشم می خورد:
·
«پرولتاریا چیزی جز زنجیر های خویش، برای از دست دادن ندارند.
·
اما جهانی را برای
فتح کردن دارند.»
·
این اما به چه معنی است؟
5
یکی
از ما که زنجیرش کمی سنگین تر از ما بود،
لعنت
کرد، گوشش را
و
نالان گفت:
«باید
رفت»
·
این اولا بدان معنی است که هر کس
زنجیرش سنگین تر باشد، یعنی به طبقه اجتماعی تحتانی تر تعلق داشته باشد، بلحاظ
اوبژکتیو و یا عینی، به همان اندازه متحرک تر، موبیل تر و انقلابی تر است.
6
·
این ثانیا بدان معنی است که هر کس
زنجیرش سنگین تر باشد، یعنی جامعه بیشتر از اعضای اقشار و طبقات اجتماعی دیگر بر
شانه هایش حمل شود، بلحاظ سوبژکتیو، فهیم تر و در نتیجه، آگاه تر و بلحاظ پسیکولوژیکی بی باک تر و نهایتا،
جسورتر و پیشرو تر است.
7
یکی
از ما که زنجیرش کمی سنگین تر از ما بود،
لعنت
کرد، گوشش را
و
نالان گفت:
«باید
رفت»
·
در این جمله اخوان، بی اعتنا به
وقوف و یا عدم وقوف شاعر، دیالک تیک وجود اجتماعی و شعور اجتماعی تبیین می یابد.
·
در مقوله فلسفی شعور اجتماعی، همه
عناصر فکری، روحی، معرفتی، نظری، سوسیولوژیکی و پسیکولوژیکی (جامعه شناسی و
روانشناسی) تجرید می یابند.
·
وجود اجتماعی در این دیالک تیک نقش
تعیین کننده را به عهده دارد.
·
درست به همین دلیل، کسی که زنجیرش
سنگین تر از بقیه بود، بر گوش خویش نفرین می فرستد و شیپور خیزش و حرکت به پیش را
به غرش در می آورد.
8
و
ما با خستگی گفتیم:
«لعنت
بیش بادا گوش مان را،
[
چشم مان را نیز باید رفت»
·
معنی تحت اللفظی:
·
ما هم در عین خستگی، گفتیم:
·
«هم نفرین بر گوش مان باد و هم نفرین بر چشم
مان.»
·
ضمنا گفتیم:
·
«باید رفت.»
·
اخوان در این بند شعر، میان نفرین
و جنبش رابطه قانونمند برقرار می کند:
·
زنجیریان نخست نفرین می کنند، بعد
«باید رفت»، سر می دهند.
·
می توان گفت که نفرین پیشمرحله
جنبش است.
·
نفرین مرحله تدارکی حرکت به پیش
است.
·
نفرین اما چیست؟
9
·
نفرین ضد دیالک تیکی آفرین و تحسین
است.
·
نفرین دعای منفی است.
الف
·
آفرین به قوای خیز نثار می شود.
·
مثلا نسبت به خدا:
حافظ
پیر
ما گفت:
«خطا
بر قلم صنع نرفت:
آفرین
بر نظر پاک خطا پوشش باد
·
معنی تحت اللفظی:
·
پیر ما گفت:
·
«خدا خطا نکرده است.»
·
آفرین بر نظر پیر ما باد که بر
خطای خدا سرپوش می نهد.
ب
·
نفرین اما دعای منفی است و بر قوای
شر نثار می شود:
·
وقتی کسی مرتکب لغزشی می شود، «لعنت
بر شیطان» می گوید.
·
فاشیست ـ فوندامنتالیستی به نام
جلال آل احمد در کتابی تحت عنوان «نفرین زمین»، توده های دهقانی را که از انقلاب
سفید و اصلاحات ارضی به دفاع برخاسته بودند، به تندبار نفرت و نفرین می بندد و مولدین
دیرین مایحتاج حیاتی سکنه ی زمین را «نفرین زمین» می نامد.
10
·
دیالک تیک نفرین و آفرین، دیالک
تیکی پسیکولوژیکی است:
الف
·
آفرین نشانه رضایت خاطر و آرامش
روحی و روانی فرد است.
ب
·
نفرین نشانه نارضایتی و پریشانی
روحی و روانی فرد است.
11
و
ما با خستگی گفتیم:
«لعنت
بیش بادا گوش مان را،
[
چشم مان را نیز باید رفت»
·
زنجیریان در این شعر اخوان بر گوش
خویش به سبب شنیدن ندا و صدای یاد شده در زمینه راز منقش بر کتیبه، نفرین می کنند.
·
این واکنش زنجیریان نیز واکنشی
پسیکولوژیکی است:
الف
·
دلیل عینی نفرین زنجیریان این است
که زنجیرها سنگین اند و جنبش و حرکت دردانگیز و مشقت بار است.
ب
·
دلیل سوبژکتیو نفرین، تجارب تلخ
تاریخی اند.
·
تجربه ی شکست های نسل اندر نسل
است.
·
زنجیریان بلحاظ سوسیولوژیکی و
پسیکولوژیکی (جامعه و روانشناسی)، هراس از آن دارند که دوباره شکست بخورند و وضع
زندگی شان وخیم تر از قبل گردد.
ت
·
دلیل سوبژکتیو دیگر می تواند در
خود راز باشد:
·
چون معلوم نیست که راز مورد نظر
برای زنجیریان مثبت و مفید است و یا منفی و مضر.
12
·
نفرین مرحله تدارکی برای تصمیم
گیری است:
·
این نفرین است که زمینه
پسیکولوژیکی لازم برای خیزش و جنبش را فراهم می آورد.
·
می توان گفت که نفرین، الترناتیوی
پسیکولوژیکی برای تئوری
و پیشمرحله پسیکولوژیکی برای از آن خود کردن تئوری است.
·
مراجعه کنید به دیالک تیک تئوری و
پراتیک (اندیشه و عمل) در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذفسؤال اول این است که چرا از مهتاب لعنت می بارد؟