۱۳۹۵ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

سیری در شعری از آذر و رضوان (19)


ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

به چشمم چیستی؟
انبوه رازی
دو دست درد سوز دلنوازی
به گوش بیدلان، نجوای سازی

به چشمم چیستی؟
آغوش سیمی
طواف روزگاران قدیمی
به شبگیر از ره صحرا رسیده
تن از بوی گل آلوده نسیمی

·        انعکاس (عکس اندازی) معشوق در آئینه چشم عاشق ـ به مثابه مظهر نیاز ـ در این دو بند شعر تشریح می شود: 
·        معشوق در چشم عاشق، کلافی از اسرار است.
·        سوبژکت درد زدا و دلنواز است.
·        معشوق در گوش عاشق، نجوای ساز است.
·        معشوق آغوش سیمینی برای طواف کعبه ی سال های سپری شده است.
·        بهانه ای برای مرور مجدد یادها و خاطرات شیرین است.
·        نسیمی است که به بوی گل آلوده است و سحرگاهان از راه صحرا رسیده است.

1
انبوه راز

·        منظور محمد زهری از مفهوم «انبوه راز» چیست؟

·        اشعار ژرف فیلسوفشاعر توده را می توان صدبار از صد لحاظ تحلیل کرد و علیرغم آن، «اندر خم یک کوچه» ماند:

2
انبوه راز

·        معشوق در آئینه چشم عاشق، کلاف پیچیده و بغرنج راز است.
·        معشوق برای عاشق نیازمند، ملغمه ای مرکب از معما ست.

·        این بدان معنی است که عاشق از معشوق کمترین شناختی در اختیار ندارد.

·        سؤال این است که چگونه می توان از فرق سر تا نوک پا شیفته دیوانه وار کسی بود و ضمنا کمترین شناختی از او در اختیار نداشت؟

3
انبوه راز

·        فرق و تفاوت و تضاد شعرای توده با «شعرای» طبقه حاکمه از همین قرار است:
·        فرمانفرمائی رئالیسم و راسیونالیسم در سوئی و سیطره نکبت بار ایرئالیسم و ایراسیونالیسم در سوی دیگر.
·        سطر سطر اشعار و آثار محمد زهری به رئالیسم و راسیونالیسم سرشته است.

4
انبوه راز

·        وقتی گفته می شود که عشق پدیده ای ایراسیونال (ضد عقلی)  است، به همین دلیل است.
·        عشق به سوبژکت (آدمیان) تحمیل می شود:
·        عشق توسط قوای دیکتاتور درونی (قوای طبیعی، غریزی، ژنه تیکی، اتیکی، استه تیکی، پسیکولوژیکی، اموسیونالیستی و یا احساسی ـ عاطفی) به سوبژکت دیکته می شود:
·        عشق «آش کشک خالته، بخوری پاته، نخوری پاته.»

·        دیکتاتوری متشکل از قوای درونی (قوای طبیعی ـ حیوانی) ـ قبل از همه ـ پوزه بند قطوری بر پوزه عقل اندیشنده می زند و عقل منفور را به گوشه دهلیز ذهن پرتاب می کند.
·        آن سان که عقل موش می شود و خاموش می شود.  

5
انبوه راز

·        برای اینکه عقل فقط می تواند مانع عاشق گشتن سوبژکت نیازمند گردد و نه حامی آن.
·        عقل در زمینه عشق، مزاحمی بیش نیست.
·        عقل درزمنیه عشق، نقش مخرب و منفی به عهده دارد و اگر رو داری کند، دیکتاتوری قوای قدر قدرت درونی می تواند عقل را از خطه اندام تبعید کند و در غیاب عقل اندیشنده، سوبژکت را به جنون کشد.
·        قصه مجنون و فرهاد و غیره نتیجه همین روند و روال است.

6
انبوه راز

·        نتیجه سکوت عقل و یا حتی غیاب عقل هم همین است که فیلسوفشاعر توده کشف کرده است:
·        تبدیل همه چیز هستی به معمای لاینحل.
·        دل باختن ایراسیونالیستی (مبتنی بر خردستیزی) به کلافی از معما، به انبوهه ای از اسرار.

·        مراجعه کنید به مقوله «راز» در جهان بینی حافظ در   در تارنمای دایرة المعارف روشنگری



·        اسرار آمیزی معشوق اما فقط به دلیل خاموشی و غیاب عقل اندیشنده نیست.

·        به چه دلایل دیگر است؟

7
انبوه راز

·        دلیل دیگر اسرار آمیزی معشوق در ناز او ست:
·        دیالک تیک نیاز و راز و ناز

·        معشوق با مشاهده نیاز ایراسیونال، خودپو و غول آسای عاشق، به تسلیحات ناز دست می برد:
·        راز محتوای ناز است.
·        می توان گفت که میان ناز و راز دیالک تیک فرم و محتوا برقرار است.
·        ناز فاقد راز، فرم توخالی است.
·        ناز فاقد راز، ناز جماعت جنده ـ چه نر و چه زن ـ  است.
·        ناز فاقد راز، ظرف بی مظروفی است.
·        پوسته ی بی هسته ای است.

8
انبوه راز

·        راز، سرمایه اصلی معشوق است.
·        فرق هم نمی کند که معشوق زنی باشد و یا مردی، مادی باشد و یا روحی، قلدری زمینی باشد و یا انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آن، خانی باشد و یا خدایی.

9
انبوه راز

·        ناز اصیل همیشه با راز همراه است:
·        ما در رابطه واره عاشق و معشوق، با دیالک تیک ناز و راز (فرم و محتوا) سر و کار داریم:

الف

·        عاشق هرچه بیشتر مجذوب معشوق شود، معشوق به همان اندازه بیشتر از او دوری می گزیند.

ب
·        عاشق هر چه بیشتر ابراز نیاز کند، معشوق به همان اندازه بیشتر ناز می کند.

ت
·        عاشق هر چه بیشتر افشای راز کند، معشوق به همان اندازه بیشتر رازپوشی پیشه می کند. 

پ
·        عاشق هر چه بیشتر از راز خود پرده بر دارد، معشوق به همان اندازه بیشتر راز خود را پرده پوشی می کند. 

10
انبوه راز

·        در نتیجه، دیالک تیک کثیفی میان عاشق و معشوق تشکیل می شود که نهایتا به تخریب روح و روان عاشق منجر می گردد.

·        دیالک تیک کثیفی که پس از ختم چالش عشق و نیل به وصلت، مثلا عقد ازدواج، یا وارونه می شود و یا در بهترین حالت،  دوطرفه می شود:
·        آن سان که پس از ازدواج، دیالک تیک ناز و راز به تسلیحات رزمی معشوق و عاشق سابق و زن و شوهر حی و حاضر استحاله می یابد:
·        زن و شوهر هر دو همدیگر را به توپ و تانک دیالک تیکی راز و ناز می بندند و زندگی را به دوزخی زجر انگیر مبدل می سازند.
·         مفاهیم «خیانت»، «انتقام»، «انتحار»، «رشک»، «حسد»، «قتل ناموسی» و در بهترین حالت، «طلاق»، گل های زهراگین منجلاب همین دیالک تیک ناز و راز اند.

11
انبوه راز

·        دیالک تیک نیاز و راز و ناز، مثل هر دیالک تیک دیگری،  دیالک تیک عینی محض نیست.
·        دیالک تیک همیشه دیالک تیکی از دیالک تیک اوبژکتیو (عینی) و دیالک تیک سوبژکتیو است.

·        به همین دلیل، دیالک تیک نیاز و راز و ناز در آئینه شفاف آسمان منعکس می شود و انعکاس آسمانی ـ انتزاعی آن نیز تشکیل می گردد و در اذهان توده های عقب مانده ی مردم برای خود جا باز می کند.

12

انبوه راز

·        احتمال آن می رود که محمد زهری این دیالک تیک را در فرم سوبژکتیوش (در فرم آسمانی ـ انتزاعی اش) کشف کرده باشد و بعد به قرینه زمینی مشخص و عینی اش رسیده باشد.

·        چون ما در ادبیات مذهبی به دیالک تیک عشق آسمانی ـ انتزاعی برمی خوریم:
·        در این دیالک تیک عشق، هر مؤمنی عاشقی است و هر اوتوریته ای از کدخدا تا خدا، معشوقی است:
·        به همین دلیل ما در افواه عمومی ـ مذهبی ـ بویژه در  ماه مبارک رمضان ـ به دیالک تیک راز و نیاز بنده با خدا برمی خوریم.

13

·        معشوق در طول تاریخ نکبت بار جامعه طبقاتی به صورت طیف متلونی از کدخدا تا کدبانو، از شاهزاده تا شاه، از امام زاده تا امام، از علی اکبر جوان تا قمر بنی هاشم، از شهردار تا استاندار، از سرگروهبان تا سرلشکر، از پیامبر تا خدا در آمده است.

·        بدین طریق، در جامعه بشری از هر نوع هر قلدری معشوقی شده است که توسط اجامر سلب آدمیت شده، بی شرمانه و فخر فروشانه پرستیده می شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر