ویرایش
و تحلیل از
ربابه
نون
رضوان مظاهری
«هفت
در بسته و تاریخ»، دروغی است بزرگ
مرد
می خواهد، اگر پای تمنا برسد
·
معنی تحت اللفظی:
·
هم بسته بودن در های هفتگانه، دروغ
بزرگی است و هم تاریخ.
·
اگر پای تمنا به میان آید، مردیت آدم
معلوم می شود.
·
دهه دوم قرن بیست و یکم، اندک اندک
به پایان می رسد و شاعر دیار عه «هورا» و عا «شورا» در عالم یوسف و زلیخا سیر و سلوک
می کند.
·
آذر اصفهانی هم در افسانه آفرینش سیر
و سلوک داشت:
من
با سیبی
از بهشتی بی عشق
آزاد ات کرده ام
با سیبی
از بهشتی بی عشق
آزاد ات کرده ام
·
ظاهرا زلیخا به یوسف گفته که «هفت
در قصر بسته است و تو چاره ای جز همخوابی با من نداری.»
·
یوسف هم از دست زلیخا به خدا پناه
برده و خدا هم درهای قصر زلیخا را به روی یوسف باز کرده است.
1
«هفت
در بسته و تاریخ»، دروغی است بزرگ
مرد
می خواهد، اگر پای تمنا برسد
·
منظور شاعر احتمالا این است که
زلیخا دروغ گفته و درها باز بوده اند.
·
منظور شاعر از تاریخ هم ظاهرا همین
قصه عاشقانه کریم در قرآن او ست.
·
کشور امام زمان است.
·
آزادی ریخته زیر دست و پا.
·
هر کس هرچه دلش خواست، می گوید و
کسی جلودارش نیست.
·
خواننده باید به مدد تخیل حاصلخیزش،
منظور شاعر را حدس زند و برایش هورا کشد.
·
خیلی از علامه ها به صرفنظر از
معنا و محتوای سخنان این و آن، فتوا می دهند و خیلی های دیگر هورا و هلهله بدون
خواندن سخنان این و آن را تجویز می کنند.
2
«هفت
در بسته و تاریخ»، دروغی است بزرگ
مرد
می خواهد، اگر پای تمنا برسد
·
معنی کردن مصراع دوم این بیت، آسان
نیست.
·
چون قصه با زلیخا و یوسف در رابطه
است، می توان حدس زد که یوسف از دید شاعر، فاقد مردیت بوده است.
·
دلیل فرارش از چنگ زلیخا هم همین
بوده است و نه ترس از خدا.
·
یوسف ظاهرا به روز روبرت د نیرو
افتاده و دیگر توان همخوابی با زلیخا را ندارد.
·
به همین دلیل از دست زلیخا فرار می
کند.
·
راوی و یا شاعر مخاطب خود را که از
او گریزان است، با یوسف مقایسه می کند و خود را با زلیخا.
·
این احتمالا فرمی از تحقیر حریف
است.
3
مرد
می خواهد، اگر پای تمنا برسد
·
کارگردان لهستانی ـ کریستف
کیشلوفسکی ـ هم فیلمی به نام «سه رنگ، سفید» ساخته که قهرمان آن به روز یوسف
افتاده است.
·
زلیخا از او به دلیل فقدان مردیت طلاق
می گیرد.
·
رفیق «یوسف»، او را در چمدانی از فرانسه
به لهستان قاچاق می کند که ضمنا دوباره سر حال می آید و با زلیخا جفتگیری می کند و
بعد زلیخا را به جرم شوهرکشی به زندان می اندازد.
4
«هفت
در بسته و تاریخ»، دروغی است بزرگ
مرد
می خواهد، اگر پای تمنا برسد
·
این بیت شعر اما با ابیات قبلی در
تناقض و تضاد مضمونی آشکار قرار دارد:
آخر
عشق، «یکی ماند و یکی رفت»، شده
باش
و این بار، تو نگذار به اینجا برسد
هر چه چنگ است، به تسخیر دلت خواهم زد
اگر
آن لحظه ی ناچار تقلا برسد
·
همان کسی که التماس به ماندن حریف می
کرد و وعده تسخیر دل به هر قیمت را می داد، اکنون حریف را به جرم فقدان مردیت،
تحقیر و تخریب می کند.
·
انگار ناتوانی از عملیات جنسی، جرم
و جنایت است.
5
دل
این رود که خشکید، از این شهر، نرو
که
مبادا ترکی از تو به دریا برسد
·
معنی تحت اللفظی:
·
دل این رود که خشک شد، نباید سبب
رفتن تو از این شهر شود.
·
چون با رفتن تو، ترکی از تو به
دریا می رسد.
·
درک معنی تحت اللفظی این بیت شعر حتی
آسان نیست، چه رسد به درک منظور شاعر.
·
در این بیت واپسین شعر، سخن از رود
و دریا ست.
·
رود می خشکد و دریا از نعمت آب آن محروم
می ماند.
·
در نتیجه احتمال آن می رود که شکافی
در دریا افتد.
·
احتمالا منظور شاعر این است که در
نتیجه خشکی رود، دریا به برهوتی بدل می شود که ترک برداشته است.
·
می توان حدس زد که شاعر و یا راوی شعر،
توان سکسوئال خود را به دریا تشبیه می کند و توان سکسوئال حریف را به رود.
·
خشکی رود می تواند به معنی فقدان
مردیت حریف باشد.
الله و روح الله اعلم
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر