میم حجری
نون نوشتن
محمود دولت آبادی
در جامعهٔ ما یک تغییر عجیب رخ داده است
که
اثرات و نشانه های آن را در فرد فرد مردم می توان مشاهده کرد
و آنچه را اکنون میبینیم
چیزی جز بازتاب تأثیرات همین دگرگونی نیست.
اما اینجا یک نکتهٔ ظریف را نباید نادیده
گرفت
و آن توجه به این سؤال است که
آیا دگرگونی شرایط، خصلتهای جدیدی پدید آورده
است
یا این خصائل در نهفت مردم ما وجود داشته
و در شرایط تازه بروزی تازه یافته است؟
نه.
خصلتها تازه نیستند، حادث نشده اند،
و اتفاقاً بسیار قدیم اند.
دزدی، ارتشاء، مفتخواری، تنبلی، فقدان حس مسئولیت، کلاهگذاری، فرومایگی و دونمایگی، نوکربابی، میل به تهاجم به حقوق دیگری، فقدان حسّ مسئولیت اجتماعی، ندانستن و نشناختن جای خود در مناسبات اجتماعی، گرایش به تلقّی یک شبه ره صدساله رفتن، حقد (کینه) و حسد، نفی دیگری به استنباط اثبات خود، خواری پذیری تا حدّ یک سگ در مقابل قبلهٔ قدرت، چشم بستن بر ستمی که روا بر دیگری می شود و شانه خالی کردن از زیر بار احتمال خطر، کلاه خود را دو دستی چسبیدن، دروغ گفتن، ریا کردن،
و در
همه حال جانب قدرت را گرفتن و لازم و غیرلازم آب به آسیاب ستمگر ریختن، چشمها را
به روی حقیقت بستن، زشتی را ستودن و نیکی را خوار شمردن ...
این همه اصلاً حادث نیست،
این همه اصلاً حادث نیست،
بل به طول عمر آدمیزاد، قدیم است
و
جزء جزئش در نهفت ما مردم وجود داشته
که در این دوره، به شگون موجه شمرده شدنِ «ریا»
بروز عام یافته است.
ریا و تقیّه، به خصوص وقتی انسان از باورهای نیکِ خود، از باورهای وجدانیاش جدا افتاده و فاصله گرفته باشد،
ریا و تقیّه، به خصوص وقتی انسان از باورهای نیکِ خود، از باورهای وجدانیاش جدا افتاده و فاصله گرفته باشد،
همان بار می آورد که بار آورده است.
پایان
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر