۱۳۹۵ خرداد ۱۰, دوشنبه

سیری در شعری از آذر و رضوان (30)


ویرایش و تحلیل از
ربابه نون

رضوان مظاهری
هر چه چنگ است، به تسخیر دلت خواهم زد
اگر آن لحظه ی ناچار تقلا برسد

·        معنی راست راستکی این بیت شعر، این است که شاعر و یا راوی، هنوز به «تسخیر دل» مرد اقدام نکرده است و یا اقدام بخور ـ نمیر کرده است.
·        اقدام نیمبند کرده است.

1
·        این بیت شعر، علیرغم سادگی ظاهری اش، از هارت و پورت وارگی «عشق» در بیت قبلی پرده برمی دارد:

آخر عشق، «یکی ماند و یکی رفت»، شده
باش و این بار، تو نگذار به اینجا برسد

·        این بیت شعر، حاکی از آن است که عشق به معنی حقیقی کلمه در بین نیست.
·        چون اگر کسی عاشق دیگری باشد، عملا از خود تهی می شود.
·        جانور واره می شود و «برای تسخیر دل معشوق»، سنگ تمام می گذارد.
·        حتی به ذلت هائی تن در می دهد که بعدها از یاد آوری شان، به ستوه می آید.

2
هر چه چنگ است، به تسخیر دلت خواهم زد
اگر آن لحظه ی ناچار تقلا برسد

·        راوی و یا شاعر در این بیت شعر، از دیالک تیک زن و مرد در جامعه طبقاتی پرده برمی دارد:
·        شاعر از همبائی ستیزمند زن و مرد ـ چه در لفافه دوستی و چه در لفافه زناشوئی ـ پرده برمی دارد.  
·        در این دیالک تیک زن و مرد، عشق بهانه عوامفریبانه ای بیش نیست.
·        این عشق اصلا عشق نیست.
·        این عشق فرمی از توطئه جنسیتی است.
·        فرم عجیبی از جنگ جنسیتی است.
·        این عشق در واقع، جنگ جنسیتی در چارچوب تنگ خانه و یا خانواده است.

·        در این بیت شعر رضوان از ماهیت این جنگ جنسیتی پرده برمی افتد.
·        شاعر خودش خبر ندارد.
·        این دیالک تیک عینی زن و مرد است که در آئینه ی شفاف دل او منعکس می شود و البسه شعر در برمی کند.

3
هر چه چنگ است، به تسخیر دلت خواهم زد
اگر آن لحظه ی ناچار تقلا برسد

·        «تسخیر دل» مرد در این بیت شعر، ترفندی بیش نیست.
·        «تسخیر دل» مرد یکی از ترفندهای بیشمار زن جماعت بوده است.

·        هر زنی تا کنون زرادخانه ای از ترفندیات در اختیار داشته است.
·        معلوم نیست که زنان این ترفندیات را چگونه از آن خود می کردند.
·        آنچه که معلوم است، این است که زنان در کاربست این ترفندیات خبره بوده اند.
·        به همین دلیل، زنان را باید جزو روانشناسان و روانکاوان درجه اول محسوب داشت.
·        چون پیش شرط کاربست دقیق این ترفندیات، تجزیه و تحلیل روندهای روانی مردان است.

4
هر چه چنگ است، به تسخیر دلت خواهم زد
اگر آن لحظه ی ناچار تقلا برسد

·        زنان تاکنون ـ بدون استثناء ـ دو سرمایه در اختیار داشته اند:

الف
·        سرمایه ای از راز

ب
·        سرمایه ای از ناز

·        راز و ناز از تسلیحات ترفند آمیز مهم زنان در جنگ های جنسیتی بوده اند.
·        مرد همیشه نیازمند مانده است و ناکامیاب.
·        مرد به اندازه ای توانسته از زن کام بگیرد، که زن مصلحت دانسته و به او ارزانی داشته است.

·        واژه ترفندیات را به تقلید از واژه پندیات می سازیم.

5
هر چه چنگ است، به تسخیر دلت خواهم زد
اگر آن لحظه ی ناچار تقلا برسد

·        مفهوم «لحظه ناچار تقلا» حاکی از آن است که زن ترفندی برای روز مبادا در زراد خانه ترفندیات خود دارد.
·        ترفندیات تاکنون در ضمیر زنان با دقت مینیاتوری، طبقه بندی می شدند و در شرایط مناسب با وسواس حیرت انگیزی به خدمت گرفته می شدند.

·        اکنون خواننده هوشمند شعر می فهمد که «تسخیر دل» نه نشانه فرط عشق و علاقه و دلبستگی زن به مرد، بلکه ترفندی برای ممانعت از فرار مرد است.
·        «تسخیر دل» مرد فشنگ واپسین زن در تفنگ جنسیتی است.

6
هر چه چنگ است، به تسخیر دلت خواهم زد
اگر آن لحظه ی ناچار تقلا برسد

·        این بیت شعر رضوان تحت تأثیر مضمونی ـ معنوی بیتی از خواجه شیراز است.
·        شاید خود شاعر متوجه آن نباشد.
·        چون شعر عمدتا بطور خودپو و چه بسا در لحظات بیهوشی شاعر سروده می شود.

حافظ
هرچه جهد است
من اندر طلبت بنمایم
اینقدر هست که تغییر قضا نتوان کرد

·        معنی تحت اللفظی:
·        من برای دستیابی به تو، تمام سعی خود را به خرج خواهم داد.
·        ولی تغییر تقریر قلم قضا محال است.


·        اگر این دو بیت رضوان و خواجه مورد مقایسه قرار گیرند، ترقی ترقه وار زنان این سامان بی سامان آشکار می گردد:  

الف

حافظ
هرچه جهد است
من اندر طلبت بنمایم
اینقدر هست که تغییر قضا نتوان کرد

·        در این بیت خواجه دیالک تیک زن و مرد به شرح زیر تبیین می یابد:

1
·        مرد طالب مطلق زن است.
·        زن مطلوب مطلق است.  

2
·        مرد عاشق زن است.
·        زن معشوق مرد است.  

3
·        مرد مظهر نیاز است.
·        زن مظهر راز و ناز است.

4
·        تعیین کننده و تصمیمگیر اصلی قلم قضا ست.
·        انسان ـ چه زن و چه مرد ـ هیچ کاره و هیچ واره است.
·        سوبژکتیویته کشک است.

ب


هر چه چنگ است، به تسخیر دلت خواهم زد
اگر آن لحظه ی ناچار تقلا برسد

·        در این بیت رضوان دیالک تیک زن و مرد وارونه می شود و به صورت زیر در می آید:

1
·        مرد از دست زن فرار می کند.  
·        زن منفور است.  

2
·        زن عاشق مرد است.
·        مرد معشوق زن است.  

3
·        زن مظهر نیاز است.
·        مرد مظهر راز و ناز است.

4
·        تعیین کننده و تصمیمگیر انسان ست.
·        انسان ـ چه زن و چه مرد ـ همه کاره و همه چیز واره است.
·        سوبژکتیویته یکه تاز میدان است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر