از این اوستا
(1344)
منزلی
در دوردست
ویرایش و
تحلیل از
ربابه نون
گاه،
کز شور و طرب، خاطر شود، سرشار
می
توانم دید
از
حریفان، نازنینی که تواند جام زد بر جام
تا
از آن شادی به او، سهمی توان بخشید؟
·
معنی تحت اللفظی:
·
آیا در اوقاتی که دل از شور و شادی
سرشار است، حریف ارجمندی هست تا جامی بر جامش زنیم و شور و شادی دل را با او تقسیم
کنیم؟
·
این بند شعر اخوان از احساس و عشق
و عاطفه سرشار است.
·
شاعر از منزل واقع در دور دست می
پرسد که آیا در آنجا همدم نازنینی یافت می شود که قابلیت تقسیم شور و شادی دل را داشته
باشد.
1
گاه،
کز شور و طرب، خاطر شود، سرشار
می
توانم دید
از
حریفان، نازنینی که تواند جام زد بر جام
تا
از آن شادی به او، سهمی توان بخشید؟
·
عظمت مبتنی بر هومانیسم و همبستگی این
بند شعر، این است که شاعر دنبال همدمی در آن منزل نمی گردد که بتواند سهمی از درد
و اندوه خود را به او منتقل کند، بلکه دنبال همنفس نازنینی می گردد که سهمی از شور
و شادی خاطر خود را در اختیارش بگذارد.
·
این خصلت و فضیلتی کیمیا و کمیابی
است که اخوان دارد.
2
·
این خصوصیات اخوان، خصوصیات توده
ای اند.
·
اخوان در این شعر، به مثابه یکی از
شعرای بی چون و چرای توده نمودار می گردد.
·
اخوان به گلی می ماند که در مرداب
روییده باشد.
·
در کشور اخوان، بخش اعظم شعرا، فکر
و ذکری جز «من» خویشتن خویش و حاجات حیوانی خویشتن خویش ندارند.
·
اگوئیسم در اشعار ضد خلقی این
اجامر یکه تاز میدان است.
3
شب
که می آید، چراغی هست؟
من
نمی گویم، بهاران، شاخه ای گل در یکی گلدان
یا
چو ابر اندهان بارید، دل شد تیره و لبریز
ز
آشنایی غمگسار، آنجا سراغی هست؟
·
معنی تحت اللفظی:
·
آیا در آنجا به هنگام سیطره ظلمت،
چراغی یافت می شود؟
·
نمی خواهم بپرسم که آیا در فصل
بهار، گلی در گلدانی هست و یا به وقت بارش ابر اندوه و پر گشتن کاسه دل از غم و
تیره گشتن خاطر، آیا می توان به سراغ آشنای غمگساری رفت؟
·
از فرم همین بند شعر ـ حتی ـ می
توان به عمق هومانیسم عمق ناپیدای شاعر و به عظمت شرم مندی او پی برد:
الف
شب
که می آید، چراغی هست؟
·
شاعر شرم از آن دارد که از منزل
واقع در دور دست بپرسد که آیا در آنجا به وقت سلطه ظلمت، چراغی یافت می شود.
ب
من
نمی گویم، بهاران، شاخه ای گل در یکی گلدان
·
شاعر شرم از آن دارد که از منزل
واقع در دور دست بپرسد که آیا در آنجا به هنگام فرا رسیدن بهاران، گلی در گلدانی یافت
می شود.
ت
یا
چو ابر اندهان بارید، دل شد تیره و لبریز
ز
آشنایی غمگسار، آنجا سراغی هست؟
·
شاعر شرم از آن دارد که از منزل
واقع در دور دست بپرسد که آیا در آنجا به هنگام تلنبار درد در درون، می توان به
سراغ غمگساری رفت.
·
همه این سؤالات سرشته به شرم، بر
مرتاضیت طراز نوین شاعر دلالت دارند.
·
این اتیک پرولتری است که در این
شعر اخوان در نهایت کمال نمایندگی می شود.
·
ما باید تمامی انرژی و نیروی خود
را برای آشنائی با میراث این حکیم بی همتا به خدمت گیریم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر